در حسرت دیدار

دلتنگی ها و بی قراری ها چه زود شکل می گیرند و دیدارها و لبخندها چه دیر...

ترا دیدم ، نگاهت آرام بود و دوست داشتنی و تنها سهم ناچیز من از بودنت . توی ذهنم از مهربانی ات عکس گرفتم ، قاب کردم و به دیوار قلبم آویختم . وحالا...

روزهایم می گذرد با دلتنگی و لحظه هایم پر می شود از انتظار . انتظار فرصتی دوباره که من و تو باز بهم بر بخوریم.

تنها برای تو که آرامش وجودم هستی می نویسم که به یادت هستم .

به یاد تمام لحظات با تو بودن ، و در حسرت تمام لحظات بی تو بودن ،برایت دعایی خواندم .

الهی رنگ دو چیز را هرگز نبینی :دلتنگی و حسرت دیدار را .