غــــــم تـــــــنـــــــهــــــــایـــــــــــی

عشق من تموم آرزوی من
چی می شه یه بار نگاه کنی تو چشمام
آخه چشمام می تونن بهت بگن
که من از تو جز تو هیچی نمی خوام
هر کسی تو چشم من خیره بشه
غم تنهایی مو باور می کنه
آزرومه که یه روز چشمای من
تو رو با من آشناتر کنه
اگر تو یه روز مال من بشی
می رسم به قله آرزوها
به خدا اگه تو مال من بشی
دیگه من از خدا هیچی نمی خوام
 

قــــــصـــــه بـــــره و گــــــرگ

بیا تا برات بگم آسمون سیاه شد
دیگه هر پنجره ای به دیواری وا شده
بیا تا برات بگم گل تو گلدون خشکید
دست سردم تا حالا دست گرمی ندیده
یا تا مثل قدیم واسه هم قصه بگیم
گم بشیم تو رویا ها قصه از غصه بگیم
بیا تا برات بگم قصه بره و گرگ
که چه جوری آشنا شدن توی این دشت بزرگ
آخه شب بود می دونی بره گرگو نمی دید
بره از گرگ سیاه حرفهای خوبی شنید
بره تنها رو گرگ به یه شهر تازه برد
بره تا رفت تو خیال گرگ پرید و اونو خورد
بره باور نمی کرد گفت:شاید خواب می بینه
اما دید جای دلش خالی مونده تو سینه
بیا تا برات بگم تو همون گرگ بدی
که با نیرنگ و فریب به سراغم اومدی

گــــــل عـــــــشـــــــق

شبا که من به یادتم به یاد حرف های توام

شبا که من یادتم بدون که بی تاب توام

تو خلوت تنهایی ام به یاد حرفهای توام

چشمهای شهر تو خوابه و منم که بی خواب توام

هرجا هستم،هرجا هستی،اگه با کسی نشستی

لحظه ای هم یاد من کن،اونکه قلبشو شکستی

دل من نداره باور بی تو شده آخر

تو با دستای لطیفت گل عشق و کردی پرپر 
 

تــــــــــــو رو خــــــواســــتــــن اشــــتــــبــــاه بـــود

تو رو خواستن اشتباه بود

تو رو دیدن یک گناه بود

دلم از گناه نترسید

که وجودت جون پنام بود

منو عشق و عاشقی هام به کنار

منو قلب مثل دریام به کنار

همه عمر و جونم یه طرف

منو امید به فردام به کنار