وبلاگ

امروز داشتم همین وب لاگمو می خوندم پیش خودم می گفتم و
اعتراف می کنم که تو تمام اینمدت سعی می کردم که جدی نگیرمت.ولی متاسفانه نتونستم .تو جدی تر از اونی بودی که اولش فکر می کردم.
اعتراف می کنم که چندین و چند بار سعی کردم که دیگه سراغت نیام وبی خیالت بشم،ولی هیچ وقت بیشتر از 15 روزطاقت نیاوردم،هنوز هم این وسوسه رها کردنت با من هست.
یه اعتراف کوچیک دیگه هم هست:نوشتنت منو خوشبخت تر نکرده.حتی بعضی وقتها اون قسمتهایی از ذهن من رو ثبت کرده که دلم نمی خواسته جایی ثبت بشن.دلم می خواسته بریزمشون دورو فراموششون کنم .ولی توسفت وسخت بهشون چسبیدی وتبدیلشون کردی به آرشیو .
دلگیر نشو،به من حق بده که ملامتت کنم ،چون هر آدمی حق داره که ساخته های ذهنی خودش رودوست نداشته باشه ،حق داره که بخواد اونها رو دور بریزه ،درست به همین دلیله که می گم وسوسه رها کردنت همیشه با من هست،
اعتراف می کنم تو همیشه منو به یاد کسی که دوستش دارم می ندازی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد