چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری میشه کرد کاری از ما نمیاد زاری بکن هرچی دریا رو زمین داره خدا با تمام ابرای آسمونها کاشکی می داد همرو به چشم من تا چشمام به حال من گریه کنن قصه ی گذشته های خوبه من خیلی زود مثله یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوهام بزارم تا قیامت اشک حسرت بریزم دل هیچکس مثل من غم نداره مثله من غربت و ماتم نداره(واقعا دل هیچ کسی مثل من ...) حالا که گریه دوای دردمه چرا چشمم اشکشو کم میاره خورشید روشن ما رو دزدیدن زیر اون ابرای سنگین کشیدن همه جا رنگ سیاه ماتمه فرصت موندمون خیلی کمه سر نوشت چشماش کوره نمی بینه زخم خنجرش میمونه تو سینه لب بسته ،سینه ی غرق به خون قصه ی موندن آدم همینه اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد تا قیامت دل من گریه می خواد
دوست عزیز سلام.مرسی مرسی که به وبلاگم سر زدی.صفحه قشنگی داری.ببخشید که دیر اومدم.اما از این به بعد همیشه اینجا میام.خیلی قشنگه.و چه جمله باحالی بود این که نوشتی : اونکه رفت دیگه هیچ وقت نمیاد....تا قیامت دل من گریه میخواد......موفق باشی...
سلام،میبخشید که دیر به دیر میام.حال و هوای وبلاگتون احساس میکنم نسبت به اوایل کلی عوض شده.ولی من معتقدم فراق باید باشه تا شادی وصال رو درک کنیم و غم هم مثل شادی جرئی از زندگیه.امیدوارم شادیاتون بر غمهاتون همیشه پیروز باشه و غمها فقط تجربه ای باشن برای شادیه بیشتر.
ای بازیگر گریه نکن ماهمه مون مثل همیم صبح ها که از خواب پامیشیم نقاب به صورت می زنیم یکی معلم می شه و یکی می شه خونه بدوش یکی ترانه ساز می شه یکی می شه غزل فروش کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورتای ماست گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یکدفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله خواب نقش یک دریچه رو میله قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش کاش که می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس تنها برای یک نقاب حتی برای یک نفس تا کی به جای خودما نقابمون حرف بزنه تا کی سکوت رو رج زدن نقش همایش غمه هر کسی هستی یکدفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله خواب نقش یک دریچه رو میله قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش می خوام همین ترانه رو تو صحنه فریاد بزنم نقابم و پاره کنم جای خودم داد بزنم
هر کس به اندازه توانش مشکل و غم داره مطمعن باش خیلی ها مشکلاشون بیشتر از تو ولی سعی می کنن بهش فکر نکنن
معذرت میخوام
من دنبال ۱ دیقه اینترنتم
اصلا وقت سر زدن به دوستام رو ندارم
منو ببخش
سلام
خوب عشق باشه
حالا الکی هم باشه عیب نداره
شاد باشید
سلام
شعر تو خوندم ....
از یک بابتی خیلی از این تیپ آدما خوشم میاد بهروز خان...
فعلا به ما هم سر بزن..........
امیر(فاصله)
salaaaaaaaaam...........khoofy? webloge radifi dari...be man ham sar bezan.ba bye
سلام بهروز خان .... کجایی مرد ... اگر اورژینال باشی ، حرف ها داریم با تو ای مرد
دوست عزیز سلام.مرسی مرسی که به وبلاگم سر زدی.صفحه قشنگی داری.ببخشید که دیر اومدم.اما از این به بعد همیشه اینجا میام.خیلی قشنگه.و چه جمله باحالی بود این که نوشتی : اونکه رفت دیگه هیچ وقت نمیاد....تا قیامت دل من گریه میخواد......موفق باشی...
حالا دیدی ، حالا دیدی عشقت اصلا الکی نیست ... من که میدونستم ...
راستی ، ببخش اگر مدت طولانی بهت سرنزدم ... شرمنده ...
اقا ما چاکریم.این ۳ روز اینترنتم پوکیده بود...برقرار باشی جوون...
سلام
بابا ناراحت نشو. از اینکه سر نزدم باید مرا ببخشی. کارهایم خیلی زیاد شده. باز هم معذرت.
موفق باشید.
سلام مرد ... لینک بهت می دم که هر روز ببینمت !
دل هیچ کی مثل من غم نداره ...
اقا شما همیشه دیر به دیر مینویسی؟؟؟؟؟؟؟
ما دوتا ماهي بوديم توي درياي كبود خالي از اشكهاي شور از غم بود و نبود پولكامون رنگارنگ روزامون خوب و قشنگ اسمونمون يكي خونمون يه قلوه سنگ خنده مون موج ها را تا ابرا مي برد وقتي دلگير بودم اون غصه مي خورد توراي ماهيگيرا وا نمي شد عاشقي تو دريا تنهانمي شد خوابمون مثل صدف پر مرواريد نور پر شد اين قصه ما تو درياهاي دور هميشه توك مي زديم به حباب هاي درشت تا كه مرغ ماهيخوار اومد جفتمو كشت دلش اتيش بگيره دل اون خونه خراب ديگه نوبت منه سايش افتاده رو اب بعد ما نوبت جفتاي ديگست روز مرگ زشت دل هاي ديگست اي خدا كاري نكن يادش بره كه يه ماهي اين پايين منتظره نمي خوام تنها باشم ماهي دريا باشم دوست دارم كه بعد اين توي قصه ها باشم
سلام بهروز جان. بابا بی خیال. اینقدر غصه نخور پیر میشیا :) اگه تا قیامتم گریه کنی باز فایده ای نداره پس ولش کنو زندگیتو بکن. شاد باشی.فعلن :)
ممنون که به من سر زدین ! باز هم حتما بیایین!!!
سلام
آخ که درد منو نوشتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وبلاگت خیلی خیلی قشنگه
.::شاد باشی::.
سلام،میبخشید که دیر به دیر میام.حال و هوای وبلاگتون احساس میکنم نسبت به اوایل کلی عوض شده.ولی من معتقدم فراق باید باشه تا شادی وصال رو درک کنیم و غم هم مثل شادی جرئی از زندگیه.امیدوارم شادیاتون بر غمهاتون همیشه پیروز باشه و غمها فقط تجربه ای باشن برای شادیه بیشتر.
ای بازیگر گریه نکن ماهمه مون مثل همیم صبح ها که از خواب پامیشیم نقاب به صورت می زنیم یکی معلم می شه و یکی می شه خونه بدوش یکی ترانه ساز می شه یکی می شه غزل فروش کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورتای ماست گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یکدفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله خواب نقش یک دریچه رو میله قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش کاش که می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس تنها برای یک نقاب حتی برای یک نفس تا کی به جای خودما نقابمون حرف بزنه تا کی سکوت رو رج زدن نقش همایش غمه هر کسی هستی یکدفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از حیله خواب نقش یک دریچه رو میله قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش می خوام همین ترانه رو تو صحنه فریاد بزنم نقابم و پاره کنم جای خودم داد بزنم
بکن غیر گریه مگه کاری میشه کرد کاری از ما نمیاد زاری بکن..... :( سلام:( دلم گرفت:( چرا اینقدره ناراحتی؟:( بای
آقا ما خیلی مخلصیم . راستش من هم ترکی چیز .... همون
سلام !
خیلی زیبا بود!
موفق باشی
صدر
سلام دوست خوبم من هم قلبم عین شما شکسته
از محبت شما خیلی سپاسگذارم و آرزوی موفقیت برای شما دارم .
یکی از نوشته هات و با ذکر اسم میشه بگذارم تو وبلاگم؟؟؟ بای
سلام بهروز. طوری شده؟
سلام بهروز جون متن قشنگی بود. راستی آهنگی که خواسته بودی آپلود کردم
سلام. شعرش محشره!
خیلی خیلی خیلی باحال نوشتی ....مخصوصا این::::با نام هم نشینان خیالی:::::
امیدوارم همیشه و همه جا موفق و سلامت باشی عزیزم