سلام دوستای خوبم  

تاسوا و عاشورا رو به همتون تسلیت می گم.تو این روز و شبا که با دیدن دسته های عزا داری؛با رفتن به مراسم روضه و زیارت عاشورا دلتون می لرزه اشک از چشمای قشنگتون می یاد واسه منم دعا کنید تا شاید خدا به ما هم نگاهی کرد. 

ممنونم از همه ی شما دوستای نازنینم

زیر بارون.....

 مثل همیشه تنها تو اتاقم نشسته بودم....           

  دلم گرفته بود....                              

  احساس کردم از بیرون یه صدای آشنا میاد... 

رفتم کنار پنجره و بیرون دیدم.....    

آره همون صدای آشنا.... داشت بارون میومد..... 

 آسمونم مث من دلش گرفته بود.... داشت میبارید....  

دلم طاقت نداشت تو اتاق پشته پنجره بشینم.... زدم از خونه بیرون.....   

زیر بارون قدم میزدم و گریه میکردم....  

هیچ کس حتی قطره های اشک روی گونه هام رو نمیدید.....   

چه قشنگه.... قدم زدن.....زیر بارون.... گریه کردن با آسمون....                                            چرا....؟                                                  

چرا دلم گرفته....؟                           

چرا دارم گریه میکنم...؟                       

چرا دارم زیر بارون خیس میشم....؟                   

پس چرا هیچ کس چتری برام باز نمیکنه....؟     

چون تنهام....؟                   

یعنی جواب همه سوالام همینه...؟

.

.

.

شاید اگر اون نبود لذت این قدم زدن زیر بارون.... خیس شدن....  

سکوت الآن رو نداشتم.....      

شاید هیچ وقت تجربش نمیکردم.....   

نمیدونم.............................!!!! 

سهم قلب شکسته

نشسته بود روی زمین و داشت تیکه هایی رو از روی زمین جمع می کرد بهش گفتم: کمک نمی خوای  گفت : نه، گفتم: خسته میشی بذار کمکت کنم دیگه........گفت : نه خودم جمع می 

کنم.         

گفتم :حالا تیکه ها چی هست؟ بد جوری شکسته شده معلوم نیست چیه؟؟؟ نگاه معنی داری کرد و گفت: قلبم این تیکه های قلب منه که شکسته خودم باید جمعش کنم بعدش گفت:می دونی چیه رفیق؟آدمای این دوره زمونه دل داری بلد نیستند وقتی می خوای یه دل پاک و بی ریا رو به دستشون بسپری تودستشون نگرفته میندازنش زمین و میشکوننش میخوام تیکه هاشو بسپارم به دست صاحب اصلیش اون دلداری خوب بلده میخوام بدم بهش، بلکه این قلب شکسته خوب بشه آخه میدونی اون خودش گفته که قلب های شکسته رو دوست داره،تیکه های شکسته ی قلب را جمع کرد ویواش یواش ازم دور

شد.                                     

  و من توی این فکر چرا ما آدما دل داری بلد نیستیم  موندم دلم می خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو میسپاری دست هرکسی؟ انگار فهمید توی دلم چی گفتم و گفت:دلم رو به دست هر کسی نسپردم اون برای من هرکسی نبوداینارو گفت و رفت سمت دریا سهم تنهاییهاش دریایی بود که رازدارش بود.......

دلمو ندیدی

دلمو همین جاها گذاشته بودم ندیدی؟

توی چشمای تو جا گذاشته بودم ندیدی؟

دل من کوچیک بود اما یه عالم پرنده داشت

واسه گنجشکا رو شونه ی زمین دونه می کاشت

با تموم سادگیش زیر بارون قدم می زد

پاییزو قرق می کرد و دنیا رو به هم می زد

آرزو داشت آدما آسمونو رها کنن

یه بارم خدا رو تو قلب زمین پیدا کنن

یه نفر پیدا بشه قفل بهشتو بشکنه

قصه ی جهنم این طلسم زشتو بشکنه

دل من خیلی می خواست یه روزی در به در بشه

با نگاه مهربونت عازم سفر بشه

کی می تونه بعد تو....

کی می تونه بعد تو محرم راز من بشه 

کی می تونه بعد تو همه نیاز من بشه 

کی جاتو می گیره و درددلامو گوش می ده 

کی دیونه کردن و مثل چشات خوب بلده 

بعضی وقتا می یامو یواشکی می بینمت 

وقتی غنچه بودی خودم باید می چیدمت 

کی به جای من شبا برات لالایی می خونه  

شنیدم اون غریبه قدر تورو نمی دونه  

غریبه!تو رو خدا عشقمو اذیت نکنی  

قول مردونه بده بهش خیانت نکنی 

قول بده چشمای اون هیچ موقع اشک و نبینه 

قول بده که هیچ شبی چشم انتظارت نشینه

منو ببخش

منو ببخش اگه تورو سپردمت به دیگری 

اگه که بد کردی و من بخشیدمت به سادگی 

منو ببخش اگه هنوز دلتنگم از ندیدنت 

اگه که خالی از غرور می خوام که باز ببینمت 

وقتی تو قاب پنجره اونو کنارت می بینم 

می بینم دوست داره ببین چه اروم می میرم  

وقتی بهت فکر میکنم یهو می شی همه کسم  

پنجره بازه ولی من انگار توی قفسم 

ببخش اگه شکستم و دلگیر شدی از این صدا 

اگه نشد بهت بگم حرفامو تو یه نگاه  

ببخش منو صبوریمو گریه های پنهونیمو 

ببخش منو صبوریمو این همه مهربونیمو

به تو نرسیدم اما خیلی چیزا رو یاد گرفتم.... 

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دوروغ نگم 

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره 

یاد گرفتم توی زندگیم برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه دلشو بشکنم 

یاد گرفتم گریه هیچکس و باور نکنم 

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.