چقد سخته ....

چقدر سخته آدم چیزهایی را که دوست داره از دست بده ،چقدر سخته وقتی که مجبوریم
دوست داشتنی ها رو کنار بگذاریم و همه ما رو برای این کار تشویق می کنند خیلی سخته
است که انسان را مجبور به فراموش کردن دلبستگی ها می کنند و آن را منع می کنند
نمی دانم خیلی سخته که آدم عشقش رو فراموش کنه .
همیشه دوست داشتم یکی رو دوست داشتم اما این دوست داشتن رو ازم گرفتن نمی دونم
چرا و نمی دونم باید چی کار کرد باید ساخت بله چون ما مقصر هستیم پس باید بسازیم.

کشتن عشق یعنی آزادی محض
کشتن دوست یعنی آزادی حق
کشتن فضا یعنی
دیوانگی محض
و کشتن تو یعنی دیوانگی حق

و این را بدان که اگر چیزی را در قلبت کشتی برای همیشه خواهد مرد!

واین رو بدون تو برای همیشه برای من مردی

قصه تلخ

فقط اومد بگم شاید دیگه هیچ وقت فرصت نشه که اینجا بنویسم

این وبلاگ بهتر بگم این کلبه تنهایی های منه که تمام حرف هام و احساسم توشه

اره اون رفت ولی بدونه این که من رو بشناسه

فقط بخاطر دروغ هایی که بهش گفتن برا این که ما رو از هم بگیرن

می دونید چه آرزویی برام کرد بعد از ۵ سال برام آرزو کرد

که انقدر تنها بشم که تو تنهایی بمیرم

کاش می دونست که تمام حرف هایی که زدن بهش دروغ بود دروغی محض

این شعر رو خودم گفتم از من به یادگار داشته باشید

آهای آدم های نا مهربون دلم دیگه پر از دست تون

تو این عالم بی کسی زخم زبون ها شنیدم ازتون

تو شر گذشت من نبود جز غم و دل شکستگی

عمری گذشته از تنم هنوز نرفته خستگی

 

شرح دلم

  

روزی که تو را با لباس سپید به خانه بخت می برند

و غریبه ای تو را در آغوش می گیرد

همان رو مرا با لباس سپید و تابوتی سیاه...

به خانه بخت خواهند برد

اگر روزی

اگر روزی دلت برایم تنگ شد

به هر گورستانی که دلت خواست برو

و در پایین ترین جای آن

چند قطره اشک

نثار حاشیه پاک دوستی مان کن