می کده عشق حسین

این حسـین کیست خدایا که خدایی می کند
غم عشقش همه را کربوبلایی می کند
از همه دل می ستاند دل ربایی می کند
او خدا نیست ولی کاره خدایی می کند
   می کده عشق حسین
   مست و خرابم می کنه
زینب یون می گن حسین
 فاطمیون می گن حسین
 حیدریون می گن حسین
 حسین میگه ابوالفضل

دلم می خواست با هم دیگه تنهایی رو قال بزاریم....

آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود

نقش عشق و آرزو، از چهره دل شکسته بود چشم شیدائی در آن آیینه سیما نبود

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود