طاقت عشق

تو رو به جون هر کسی که دوست داری 
دیگه دست بردار از این قصه عشق                                            
تو کجا وعشق کجا نداری طاقت عشق 
چشم من خوب می پی چونی این دل سرمست ما 
به ارواح خاک این دلم قسم بزار تا که بی کسم
نمیدم چشم مردم رو به دل تا که زندش کنه باز بگیره بونه عشق



سلام دوستان
من واقعا شرمنم به خدا نمی رسم به وبلاگ دوستان سر بزنم گفتم که سرباز شدم 
ولی حتما میام پیش تون و از خجالت تون در میام
 

سنگدل

وقتی نگاهت را برایم ننگ کردی پروانه شمع دلم را منگ کردی وقتی نگاهت را سرودم باورم شد با من مدارا می کنی ،نه! جنگ کردی روزی که باور های خیسم را شکستی دیگر چرا پای دلم را لنگ کردی؟ اینجاخدایان مرا آتش کشیدند آن لحظه ای که قلب خود را سنگ کردی دیدی غزلهایم تمامی رنگ می باخت این آخرین شعر مرا کمرنگ کردی

روز های رفته....

روز های رفته دیگه بر نمیگرده
روزهای گذشته شمردن نداره
روز های رفته دیگه غصه خوردن نداره
لحظه های بودن کنارت
توی فکرم میشه تازه
قطر اشکی میچکه بر گونه هایم
قلب من غرق نیازه بودن دوباره ات
یه خیال تا همیشه
غصه ای که از درد فراق
هیچو قتی تموم نمیشه
همه عاشق ها یه روزی بر می گردند
سوی دیروز قلب من مونده
به راهت ای همه امیده امروز



سلام دوستان
اگه دیر به دیر آپ می کنم شرمندم شاید هفته به هفته آپ کنم چون مرخصی هفته ی میدن بهم

قــــــصـــــه بـــــره و گــــــرگ

بیا تا برات بگم آسمون سیاه شد
دیگه هر پنجره ای به دیواری وا شده
بیا تا برات بگم گل تو گلدون خشکید
دست سردم تا حالا دست گرمی ندیده
یا تا مثل قدیم واسه هم قصه بگیم
گم بشیم تو رویا ها قصه از غصه بگیم
بیا تا برات بگم قصه
بره و
گرگ
که چه جوری آشنا شدن توی این دشت بزرگ
آخه شب بود می دونی
بره گرگو
نمی دید
بره از گرگ
سیاه حرفهای خوبی شنید
بره تنها رو گرگ
به یه شهر تازه برد
بره تا رفت تو خیال گرگ
پرید و اونو خورد
بره
باور نمی کرد گفت:شاید خواب می بینه
اما دید جای دلش خالی مونده تو سینه
بیا تا برات بگم تو همون
گرگ
بدی
که با نیرنگ و فریب به سراغم اومدی