لعنت به این تنهایی

توی نگاهت عشقو دیدم ،‌ تپش قلبو شنیدم
توی جاده های احساس من به عشق تو رسیدم

توی کتابا عشقو خوندم عکس خورشیدو سوزوندم
جای خورشید توی کتابا نقش چشماتو نشوندم
توروخدا برگرد من خیلی دلم واست تنگ شده ... من خیلی ...
نمی دونم دیگه چه جوری بگم که خیلی بهت احتیاج دارم ... به حرفات ،‌ به
دلداریات ،‌ به مهربونیا و محبتات ... تورو خدا برگرد ...
از روزی که تو رفتی پریده رنگ شادی
اما خورشید می تابه مثل یه روز آبی
چطور هنوز پرنده داره هوای پرواز
چطور هنوز قناری سر میده بانگ آواز
مگه خبر ندارن تو نیستی در کنارم
چرا بهت نگفتن بی تو چه حالی دارم
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده ...
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده ...
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده ...
لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده ...  


 

سلام ارش جان 

ایمیلی که برام گذاشتی اشتباه هست  

برام ایمیل بزن  Amir_Talari@yahoo.com 

با هم در موردش صحبت می کنیم

خدایا...

خدایا آتش عسیانم امشب . سرود روشن بارانم امشب 

به دریای غزل بی هیچ و خاموش . پر از موجم دل طوفانم امشب 

خدایا دفتر ناخوانده ام من . به راه یک سفر جا مانده ام من 

زدشت لاله های پرپر عشق . زمستان تا بهاران خوانده ام من 

به عشق عاشقان خسته سوگند . به قلب شیشه ی بشکسته سوگند 

به اشک سوگواران جدایی . به بغض در گلو بشکسته سوگند 

خدایا طاقت تنهاییم ده . دلی بی کینه و دریایی ام ده 

دلی زخمی . پر از داغ عزیزان . به رنگ لاله صحرایی ام ده 

خدایا عمر گل عمر حباب است . اسیر باد یا نقشی بر آب است 

در این فرصت مرا با خویش مگذار . مرا دریاب کین دریا خراب است

دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل!

ممنوع نیستی که نچینمت  

اینجا هم که بهشت نیست 

... تا گناه را تکرار کنم ... 

رنگ صلح چشمانت دهان تنهاییم را آب می اندازد 

به شاخه ات نرسیده میلغزم 

همیشه لغزیدن بهانه ی خوبیست ... 

برای فشردن دستی که دوستش داری !  

و... 

وسوسه ی چیدن ! 

رها نکردن! 

... 

رهایت نمیکند... 

...

رهایش نکن... 

بچین!