ای همیشه خوب

ماهی همیشه تشنه ام.در زلال لطف بیکران تو.می برد مرا به هر کجا که میل اوست.

موج دیدگان مهربان تو.

زیر بال مرغکان خنده هات.زیر آفتاب داغ بوسه هات.ای زلال پاک.جرعه جرعه می کشم تو را به کام خویش.

تا که پر شود تمام جان من زجان تو!

ای همیشه خوب!ای همیشه آشنا!هر طرف که می کنم نگاه.تا همه کرانه های دور.عطر و خنده و ترانه می کند شنا.

در میان بازوان تو!

ماهی همیشه تشنه ام.ای زلال تابناک!یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی.ماهی تو جان سپرده روی خاک! 

درد دل

ای ستاره ای که پیش دیده ی منی.باورت نمی شود که در زمین.هر کجا. به هر که میرسی

خنجری میان مشت خود نهفته است!

پشت هر شکوفه ی تبسمی.خار جان گزای حیله ای شکفته است!

آنکه با تو می زند صلای مهر.جز به فکر غارت دل تو نیست!

گر چراغ روشنی به راه توست.چشم گرگ جاودان گرسنه ایست!

ای ستاره ما سلاممان بهانه است.عشق مان دروغ جاودانه است!

وانکه با تو صادقانه درد دل کند.های های گریه ی شبانه است!

ای که دست من به دامنت نمی رسد.اشک من به دامن تو می چکد.

با نسیم دلکش سحر.چشم خسته ی تو بسته می شود.

بی تو در حصار این شب سیاه.عقده های گریه ی شبانه ام.در گلو شکسته می شود!

 

با دوست عشق زیباست با یار بیقراری...

کاش با بوی تو آغشته شود

لحظه های شب و تنهایی من

بشکنی با تبرت بار دگر

بت بی جان و جنون زایی من

امروز که در دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد جز درک حس زنده بودن از تو چه

 می خواهد!!!

دلی که پابند تو بود

باور ندارم که تو از پیش من رفته ای

کلمات هرگز قادر نخواهند بودتا از احساس من نسبت به تو سخن گویند

وکلمات هرگز نمی توانند از حال من در فراق تو بنویسند

باور ندارم که تو با من نیستی

در بی تو بودن دل بی قرارم با واژه ی اشک و اندوه گره خورده است

مرا ببین؛

ببین که چگونه زیر سنگ قبر جدایی ودوری و فراق تو؛همه ی وجودم شکسته است

خدایا؛چگونه ساختن با این اندوه جاودانه رابه من بیاموز؛

چگونه سوختن را نیک میدانم.

چشمان تو

شاید امروز یا که فردا رفتی

اما به هر جا می روی بی من دمی در میان خاطرات خویش تنها باش

به هر جا آشیان کردی سکوت سنگفرش یادها را در زمان بشکن

و در امواج رویاهای رنگارنگ به یاد آور منی را که در اعماق چشمانت

تمام هستی ام را جستجو می کردم