تنها و خسته از زندگی و تنهایی وسکوت و تنهایی که باشد سکوتی پر از درد درآن پیداست و نقش سرد سکوت در موج های تنهایی نمایان شده است .تنهاشده ام واز زندگی خسته شده ام عمری است که غم در دلم نشسته و پنهان است در قلبم . دلم پر از درد است و تنهایی سکوت سرد زندگی ام تنهایی را با خود آورده وهر چه در ودل دارم را با خودم رها کرده وبه راه دیگری سفر کرده است. سفری که در آن پر از حادثه است , حادثه های تلخ وشیرین. کاش در این سفر جاده ای پر از محبت وعشق باشد تا من دیگر تنها نباشم با تنهایی دیگر نمی توان زندگی کرد زندگی با آن یک آتش است که در قلبم شعله ور میشود و خاموش شدنی نیست . وقتی تنها شوم قلبم می سوزد , از سکوتی که برپا می شود میسوزد .جاده ها پر از سکوت است , جاده ها در سفرم پراز غم است .گفتم سفری بروم که دیگر تنهایی به سراغم نیامد که آمد . ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- سلام دوستان گلم من شرمندم به خدا هم وبلاگ فیلتر هست هم این که یکی از بهترین دوستانم فوت کرده دیگه حوصله هیچی رو نداشتم سعی می کنم هم زود به روز کنم هم از خجالت شما دوستان گلم که همیشه شرمندم می کنین در بیام
خدا رحمتش کنه...
امشب می خونم و میام می نظرم
سلام عزیز
خیلی متاسف شدم از بابت فوت دوست گرامیت....ایشالا بقای عمر بازماندگان و همینطور شما باشه.......
متنتم خیلی قشنگ بود....مثل همیشه.
قربانت
سلام. دوباره خورشید یه باون دیگه رو با خودش برد.
تسلیت میگم. (( سوگل ))
salam .baza ham tasliat migam behet .omidwaram ghame akharet bashe.ghesmat har tori bashe hamon khad shod.matnetam mesle hamishe ziba wa por mani .
سکوتی سرد در راه است
و من تنها و سرگردان از این کابوس و این زندان گریزانم
از این تاریکی و پستی هراسانم
بر او ببخشایید ...
بر او که گاه گاه
پیوند دردناک وجودش را
،
با آبهای راکد و حفره های خالی از یاد می برد ...
و ابلهانه می پندارد که
حق زیستن دارد ...!
بر او ببخشایید ،
بر خشم بی تفاوت یک تصویر
که آرزوی دوردست تحرک
در دیدگان کاغذیش آب می شود ..
بر او ببخشایید ،
بر او که در سراسر تابوتش
جریان سرخ ماه گذر دارد و
عطرهای منقلب شب
خواب هزارسالهء اندامش را آشفته می کنند...
بر او ببخشایید ،
بر او که از درون متلاشی ست ،
اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد
و گیسوان بیهوده اش
نومیدوار از نفوذ نفسهای عشق می لرزد ...
ای ساکنان سرزمین سادهء خوشبختی ...
ای همدمان پنجره های گشوده در باران ...
بر او ببخشایید.......
بر او ببخشایید...
زیرا که مسحور است.........
زیرا که ریشه های هستی بارآور شما
در خاک های غربت او نقب میزند...........
و قلب زودباور او را
با ضربه های موذی حسرت ،
در کنج سینه اش متورم می سازند ...
شاد زی ....
سلام من تسلیت می گم بابت فوت دو ستتون.
من خیلی وقته که وبلاگ شما رو می خونم متن هات خیلی قشنگ و بعضی وقتها نا راحت کننده است .
قربانت ندا
بهروز جان به یاد گذشته افتادم قراری بگذار و باز بچه های قدیمی را به دور هم جمع کن یاد قدیم ها بخیر
سلام
وبلاگ باحالی داری
امیدارم تو کارت موفق باشی
به وبلاک من هم یه سری بزن خوشحال میشم
www.music-iran.blogsky.com
نظر یادت نره
salam amir jonam.mesle hamishe ghashang neweshti.fadat sham.
در غم دوري يار چه كنم
در اسيري اين دل در دست عشق چه كنم
در پريشاني روح در اين حال چه كنم
انجا كه اسمان رنگ ديگرست .من انجا ماوا دارم
ماوا با صاحب دل
با اين زندان بان سنگدل
با او كه مروت ندارد
با او كه عشق سرش نمي شود
(ممنون از بلاگت . به کلبه ی ما سر بزن . يا علی )
عاشق غريب
سلام ... قشنگ بوده .... به ما هم سری بزن ... یا حق
زیبا بود...مثل همیشه....
سلا عزیزم اول بهت تسلیت میگم دوم اینکه سکوت شاید تو این دوره زمونه بهترین دوای درد آدمه حد اقل خودت میدونی از خودت چی میخوای....
سلام
عده ای می آیند و عده ای دیگر می روند و ما همچنان به انتظار نشسته ایم با لبخندی سرد تر از نگاهمان
امیدوارم که همیشه خندان باشی و تحمل دوری آن نیکو دوست را تاب آوری
ساناز
سلام
بابا از رو رفتم دیگههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!آپ کن
منتظرتماااااااا
سلام
وبلاگ قشنگی داری
خوشحال میشم پیشم بیای