ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در بنفشه زار چشم تو،من ز بهترین بهشت ها گذشته ام،من به بهترین بهار ها رسیده ام.
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من،لحظه های هستی من از تو پر شده ست.
آه،در تمام روز،در تمام شب، در تمام هفته،در تمام ماه،در فضای خانه،کوچه،راه
در هوا،زمین،درخت،سبزه،آب.در خطوط در هم کتاب.در دیار نیلگون خواب!
ای جدایی تو بهترین بهانه ی گریستن!بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام.
ای نوازش تو بهترین امید زیستن!در کنار تو،من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام.
خوب خوب نازنین من!نام تو مرا همیشه مست می کند،بهتر از شراب،
بهتر از تمام شعر های ناب!
نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است،من تو را به خلوت خدایی خیال خویش:
((بهترین بهترین من))خطاب می کنم.
بهترین بهترین من!
به نام خدای دل شکسته ها با خود عهد بستم بار دگر که تورا دیدم بگویم از تو دلگیرم ولی باز تورا دیدم و گفتم بی تو می میرم
زندگی اجبارست
مرگ انتظارست
عشق یکبارست
فکر تو همیشه با منست...
شکسپیر می گه :
فراموش کن چیزی رو که نمی تونی به دست بیاری
وبه دست بیار چیزی رو که نمی تونی فراموش کنی
سلام
چقدر قشنگ بود.
سلام . سالها بود دنبال متن کامل این متن بودم
دستت درد نکنه
بدیش اینه که نمیشه کپیش کرد و واسه خودم نگه دارم
::::::::::::::::::::::
من قدرت فریاد را از دستان باد گرفتم تا تمام سکوتم از عشق معنا شود...من در این جنگل تاریک به دنبال مردی سیاه پوش میگردم...او که همچون شبهی گذرا آمد و قبل از این که صدایش بزنم در میان درختان مه آلود و غم زده گم شد....گویی کسی قلبش را در گنجه ی زمان محبوس کرده بود.از چشمانش رنگ شادی رفته بود و دستانش پر از تمنا بود....میدانستم که میتوانم از حقیقت برایش معنایی شیرین تر بسازم اما او نبود...آری او دیگر نبود .او از میان تمام درختان گذشت و به سرزمینی سفر کرد که کلید گنجینه را بیابد و خود را برایه همیشه از زندان ابدی رها سازد....و اکنون در این ثانیه هایه یخ زده فقط من و تو ماندیم.به اطرافت نگاه کن.میخواهم بخوابم و قانون این جنگل را زیره پا گذارم اما افسوس که این شهر.شهر بی خوابیست.کاش حقیقتی بهتر به سراغم می آمد و مرا از این برزخ نجات میداد.اما گذر زمان در گوشم ترانه ی تنهایی میخواند و من هنوز با نگاهی بی معنا به دنبال معنی عشق میگردم. گویی هزار سال از عاشقی دورم.....
سلاااام
خوبی؟!
مرسی که به ما سر زدی
من هم باهات موافقم
عشقی وجود نداره
همه چیز یه دوست داشتن ساده اس ک ما عادت می کنیم و واسه خودمون بزرگش می کنیم
بازم به ما سر بزن که منتظرتیم
سلام..دوباره منم ...
لطفا کامنتاتونو تو همون پست بزارید..
ممنون
شادی من
حباب کوچکی ست
با آه تو می ترکد
.salam omidavaram ke khob bash
man az media palyer shoma heyli khosham age emkan codesho baram send konid
ذغث
سلام من امدم خوبی تو چه ماهی با نمک راستی که کارت عالیه قربانت سارا
وای . من الان دارم گوش میدم صداتو ....
خوبه .
یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
::::::::::::::::::::::::::::::::::::
بدون خطر کردن،
به دست آوردن دوست داشتنی ها چگونه ممکن است و
چه ارزشی دارد؟
خطرات می توانند محک عشق باشند و قلب را بیازمایند. دوست داشتن،
خود را به خطر افکندن است و عشق،
چشم پوشیدن از خود.
عشق،
خود را ندیدن است و او را دیدن،
و اگر عاشق خود را دید،
او را در خود دیده و جز او را نمی بیند.
هر چیزی قیمتی دارد
و قیمت معشوق حقیقی،
همه چیز است،
حتی بیش از همه چیز.
هر چیزی به قیمتی حا صل می شود
و اما معشوق حقیقی خودت را می خواهد،
کامل و تمام و خالصانه.
کم است،
کم است حتی اگر همه چیزی را فدای او کنی
و خود را قربانی اش.
سلام وبلاگ خیلی قشنگی داری موفق باشی
سلام ..
خوبی؟
خیلی قشنگ بود..
به من هم سر بزن
خیلی قشنگ بود ...و خیلی قشنگ بود...و...
سلام قشنگ بود دلم میخواد برام off بزارید
سلام خیلی حرفای تو با من یکی نیست ولی فکر میکنم جفتش از یه جنس اونم از جنس تحول