سلام عزیزم. من بعد از یه مدت طولانی آپ کردم . الان هم در وبلاگم جشن است همتون می تونیم در جشن ...... ...... شرکت کنید. حتما پیش خودتو می گید چه جشنی !!! خودت بیا وبلاگم تا بدونی چه جشنی است. منتظرم
´¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨` ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.• ::: (\_(\ ...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...* *.: (=':') : میگن آدم باید برای رسیدن به عشقش از تمام دنیا بگزره... ولی تو که دنیای منی چطوری ازت بگزرم؟ •.. (,('')('')¤...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...* ¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.• *************** LOVE, for my best friend ________________________________________ ________**I**___________****I*** _______ ______LOVE*LOVE________LOVE***LOVE _____ _____LOVE****LOVE_____LOVE*****LOVE ____ _____LOVE******LOVE___LOVE*****LOVE ____ _____LOVE*******LOVE_LOVE******LOVE ____ ______LOVE*********LOVE*******LOVE _____ _______LOVE******************LOVE ______ _________LOVE**(I-LOVE-YOU)*LOVE _______ ____________LOVE***********LOVE ________ _______________LOVE******LOVE __________ _________________LOVE**LOVE ____________ __________________LOVELOVE _____________ ___________________**U** _______________ ___________________**** ________________ ___________________** __________________ ___________________* اگر دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم میگذرد و اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش میکردم تا محلول با محبت شود اگر دبیر دینی بودم میدانستم بعد از خدا تورا میپرستم اگر دبیر جغرافی بودم میدانستم خوش اب وهوا ترین جا آغوش گرم توست اگر دبیر زبان بودم با زبان بی زبانی میگفتم عا شقتم
مسئله مدیریت وب و داشتن یک سایت خوب معمولا خواسته بسیاری از افراد می باشد. اما پدید آمدن چندین سایت کوچک با مطالب ناقص چهره خوبی ندارد. لذا برآن شده ایم که از شما نیز دعوت کنیم که در سایت تخصصی ما به عنوان یک مدیر مستقل فعالیت نمایید. سایت "گروه آشپزی" دارای دهها آدرس مختلف می باشد که از نظر موتورهای جستجو آینده خوبی در انتظارش می باشد. لذا در صورت تمایل به حضور در این سایت به عنوان مدیر لطفا با ما از طریق ایمیل یا سایت مکاتبه نمایید. در ضمن در زمینه های تخصصی زیر هم می توانید به عنوان مدیر فعالیت نمایید: - مدل لباس - سرگرمی ( اس ام اس و ... ) - نرم افزار کامپیوتری - موبایل - بازی و ...
سلام داداش امیر وبلاگت خوشکله مخصوصا قالبش وقت کردی یه سری ام به ما بزن البته من وبلاگمو تازه درست کردم در عرض۵دقیقه .یکم زشته ولی درستش میکنم راستی نظر یادت نره ولی اینو خوب اومدی عشق الکیهههههههه
سلام چه زیباست نوشتن وقتی میدانی او میخواند, چه زیباست سرودن وقتی میدانی او میشنود,چه زیباست دیوانگی برای او وقتی میدانی او میبیند حتما بهم سربزن... محبت می کنی اگه منو با نام اگر تنها ترین تنهایان شوم؟ لینک کنی منتظرتون هستم
سلام میدونی چه فکری میکنم اینکه هرکسی تو وبلاگ حتی اگه وبلاگش شعر باشه یه قصه توش قایم کرده من یه وبلاگ نو دارم شاید برات قصهی زندگیه من خوندنی باشه منتظرم
سلان دوست خوبم وبلاگ قشنگی داری! اگه دوست داشته باشی با هم تبادل لینک کنیم. اگه موافقی منو با اسم آخرین عشق لینک کن بعد بهم خبر بده تا منم لینکت کنم!!! موفق باشی!
عزیزم نمیدونم چطوری بگم اما واقعا دستت درد نکنه وبللاگ قشنگی ردیف کردی حیف جای خالی وب خودم را اینجا دیدم اگه میشه تو را خدا پیوندم میدی؟ ممنونم منم تو وبلاگ که هم دارم آدرست را میزارم
آدرس سایتم www.irancellia.ir را پیوند بده ممنونم
آدرس وبلاگم http://linkbaxirani.mihanblog.ir
ممنونم راستی خبرش به من بده تا جبران کنم خیلی ممنونم عزیز دلم
من دارم دق می کنم تو این حصار پس دیگه گذشته رو یادم نیار عشقو قابش میکنم تو این حصار درس عبرتی بشه به یادگار سلام یه چهار پنج تایی تالار گفتمان درست کردم اگه خواستین تو هر کدوم که واستون راحت تر بود عضو بشید تو این کار یکم کمک لازم دارم بازم ممنونتون می شم یه سری بیاین پیش ما خوشحال می شم با تشکر گروه عشق نفرتی
سلام ممنون که جواب دادی برای کمک برای ساخت یک ژوسته زیبا ممنون مطالب زیبا و احساس شاعرانه داری عزیزم خیلی خوب بازم اگه میشه از این مطالب بزار و یکم بیشتر باشه ممنون
1. اواسط فروردین ماه امسال، رادیوی استانی قزوین در اخبار شب خود اعلام کرد که عوامل اغتشاش در منطقه روستایی آبیک دستگیر و روانه زندان شدند. این خبر به سرعت در بین ساکنان روستای زیاران پیچید. عکس العمل مردم، خشم و عصبانیت بود. نه فقط به خاطر دستگیری نمایندگان و سخنگویان خود، بلکه از لحن توهین آمیز و فریبکارانه رادیوی دولتی. حبس اعضای شورای روستای زیاران، یک اقدام تصادفی و قابل چشم پوشی نبود. این حرکت، تنها گوشه ای از ماجرای دنباله داری است که ده ها سال است بر روستای زیاران و اهالی زحمتکش آن می گذرد. ماجرایی که نتیجه تضادهای گوناگون و در هم پیچیده اقتصادی و اجتماعی است. ماجرایی که به نوعی کل روستا را در مقابل زورگویی و بیعدالتی در یک صف قرار داده است. زیاران 1200 خانوار دارد. یعنی چیزی حدود 6000 نفر. این روستای کهنسال که بر اساس آثار باستانی هزار سال قدمت دارد در 85 کیلومتری از حاشیه اتوبان تهران ـ قزوین واقع شده است. اراضی روستا بالغ بر 18000 هکتار است. در اراضی زیاران هم صیفی کاری می شود، هم محصولات باغی به عمل می آید و هم تولید غلات انجام می گیرد. سال هاست که تولیت آستان قدس رضوی کل اراضی زیاران را موقوفه اعلام کرده و به شکل های مختلف از اهالی روستا اجاره می گیرد و اخاذی می کند. مساله امروز و دیروز نیست. ریشه دعوا به سال 1316 برمی گردد. در آن تاریخ اهالی زیاران برای تهیه اسناد اراضی خود به اداره ثبت مراجعه می کنند و ناگهان متوجه می شوند که کل این 18 هزار هکتار از سال 1310 به صورت وقف در اختیار آستان قدس رضوی قرار گرفته است. خیلی ساده زمین کشاورزی و مسکونی دهقانان را دزدیده بودند و به این دزدی رنگ و لعاب قانونی زده بودند. یک نهاد بزرگ فئودالی ـ مذهبی در همدستی و مشارکت با حکومت سلطنتی، روستائیان را از مالکیت بر زمین محروم کرد، و در واقع زندگی و کار آنان را تحت کنترل گرفت تا راحتتر استثمارشان کند. در دوره حکومت شاه، آستان قدس حدود 3 هزار هکتار از اراضی زیاران را به نهادها و شرکت های مختلف واگذار کرد. بخشی از زمین ها را برای ساختن پادگان آبیک به ارتش سپرد. بخشی را به شرکت گوشت زیاران داد که کشتارگاه درست کنند. بخش های دیگری را هم در اختیار یک شرکت پرورش طیور و یک شرکت گاوداری قرار داد. بعد از سال 1357 که رژیم سلطنتی رفت و جای خود را به جمهوری اسلامی داد، مساله زمین در بخشهای مختلف ایران رو آمد. دهقانان فقیر و کم زمین و بی زمین در هر منطقه ای که قدرت زمینداران تضعیف شده بود، یا مالکان بزرگ سابق فراری شده بودند، کوشیدند به خواست دیرینه خود دست یابند. اراضی را بین خود تقسیم کردند یا به طور جمعی اداره آن را به دست گرفتند. در بعضی مناطق، حتی این کار در مزارع و اراضی بزرگ و مرغوب دولتی هم انجام گرفت. ولی دولت جدید خیلی زود جلوی این کار را با سرکوب و تهدید دهقانان گرفت. جمهوری اسلامی برای خاموش کردن عطش دهقانان فقیر به زمین، سیاست "در اختیار گذاشتن" اراضی معین به بخشی از روستائیان را جلو گذاشت و نهادی که به "هیئت های هفت نفره" مشهور شد را مامور اجرای این برنامه کرد. توجیه مذهبی این سیاست که در واقع دهقانان را همچنان از حق مالکیت بر زمین محروم نگاه می داشت و رابطه وابستگی آنان را به نهادهای دولتی حفظ می کرد این بود که "خدا، مالک زمین است." بنابراین تکلیف اراضی موقوفه ای که مهر آستان قدس رضوی رویش خورده بود، پیشاپیش روشن بود. این نهاد انحصارگر و قدرتمند که با حرص و ولع خاصی به جمع آوری و کنترل ارضی مرغوب و به جریان انداختن سرمایه های کلان مشغول بود، به هیچ وجه حاضر نبود "حقی از خدا ضایع شود"! اراضی زیاران، حتی در چارچوب سیاست هیئت های هفت نفره هم تقسیم نشد. بی زمین ها، بی زمین ماندند. افرادی که زمین در اختیار داشتند و بر مبنای مساحت زمین و موقعیت اقتصادی و منصب اجتماعی خود، قشرهای مختلف زمیندار را تشکیل می دادند، همچنان اجاره پرداز و بی اختیار باقی ماندند: چه آن افراد معدودی که 60 تا 70 هکتار مزرعه و باغ را در اجاره داشتند، چه دهقانان میانه حال و کم زمین، چه کارگران کشاورزی و دهقانان بی زمینی که نهایتا 200 متر زمین مسکونی در اختیارشان بود. سال 1363 بود که آستان قدس تصمیم گرفت بخشی از زمین های اطراف آبیک را که متعلق به اهالی زیاران بود به چند نفر ثروتمند بفروشد. معامله صورت گرفت. البته هیچوقت مشخص نشد که چه استفاده ای می خواستند از این زمین ها بکنند. چون مردم زحمتکش روستا به مقاومت برخاستند، درگیر شدند و آستان قدس را وادار به عقب نشینی کردند. معامله ظاهرا به هم خورد. سال 1375 سرمایه داران آستان قدس با آگاهی از طرح های گسترش شهری، و با توجه به دورنمای افزایش قیمت اراضی مسکونی و سودهای کلان بخش ساختمان، یک شرکت ساختمانی تاسیس کردند. این شرکت روی اراضی معینی انگشت گذاشت و به انبوه سازی آپارتمان دست زد. باز هم مقاومت اهالی پیش آمد و درگیری. آستان قدس به سیاست غصب و لگد مال کردن حقوق مردم و به تصاحب سودهای کلان ادامه داد، و مردم به نافرمانی و مبارزه. این دعوا نیز تا همین امروز دنبال شده است. اوایل سال 1384، دو زن متمول وارد روستای زیاران شدند و عده ای از اهالی را سرزنش کردند که: چرا در زمین های ما خانه ساخته اید و نشسته اید؟ ما این زمین ها را چند سالی است که از تولیت آستان قدس رضوی خریده ایم! مشاجره بالا گرفت. آن دو به دفتر آستان قدس در زیاران مراجعه کردند و با مسئول دفتر بازگشتند. اهالی روستا که از این بیعدالتی جدید به شدت خشمگین بودند با نماینده آستان قدس درگیر شدند. او پا به فرار گذاشت و روز بعد با نیروهای انتظامی و امنیتی وارد زیاران شدند. جو متشنج و انفجاری شده بود. زن و مرد و بچه، ماموران را احاطه کرده بودند و به آنان پرخاش می کردند. می کوشیدند افراد نیروی انتظامی را تحت تاثیر قرار دهند و جلوی حمله آنان را بگیرند. یک صف بندی متفاوت شکل گرفته بود. افرادی از اهالی روستا که از نظر سیاسی و عقیدی با نظام همراه بودند، عنوان خانواده شهدا و جانباز و آزاده بر خود داشتند، ولی خود نیز از این بیعدالتی و قلدری زخم خورده بودند، در مقابل نیروهای سرکوبگر ایستادند. آنان هم بر سر نیروی انتظامی فریاد می زدند که: مگر از روی جسد ما بگذرید تا بتوانید این خیانت را انجام دهید! آن روز نیروهای حکومت سرمایه دار ـ زمیندار عقب نشست. مردم بیکار ننشستند و در ورودی دفتر آستان قدس را جوشکاری کردند و قفل زدند! چند روز بعد فرماندار و بخشدار به زیاران آمدند و از مردم خواستند که قفل را باز کنند. قول دادند: که پیگیر کارتان خواهیم بود. آرام و دوستانه حرف می زدند، البته به خاطر این که هنگام انتخابات ریاست جمهوری بود! انتخابات در زیاران رونقی نداشت. اکثر مردم دیگر اعتمادی به حکومت نداشتند. طولی نکشید که 16 نفر از اهالی که اعضای شورای روستا هم در بینشان بودند توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه دادگاه آبیک برده شدند. ولی اهالی روستا فورا عکس العمل نشان دادند و دادگاه مجبور شد بعد از سه هفته شبانه آزادشان کند. در اسفند ماه 1384، نزدیک به 2000 نفر از اهالی زیاران در مقابل فرمانداری آبیک تحصن کردند و خواهان رسیدگی به پرونده غصب و فروش اراضی روستا از طرف آستان قدس شدند. شورای روستا قبل از این بیش از سی نامه اعتراضی و شکوائیه به مراجع مختلف نوشته بود و با بی توجهی کامل مقامات روبرو شده بود. پشت آستان قدس گرمتر از این حرفها بود. آستان قدس یک ستون قدرتمند نظام محسوب می شد. ولی فرماندار آبیک برای پایان بخشیدن به تحصن مردم وعده داد که آقای هاشمی شاهرودی مستقیما پیگیر این پرونده هستند و نگران نباشید! اواخر اسفند، دفتر آستان قدس در روستا دچار آتش سوزی شد. خیلی ها گفتند که کار خودشان است تا هم مردم را دچار اضطراب و ترس کنند و هم بهانه هجوم و سرکوب به دست آورند. رئیس پلیس آبیک بلافاصله در محل حاضر شد و به تهدید اهالی پرداخت. گفت که حق تیر دارد و شوخی هم نمی کند. شانزدهم فروردین امسال، توجه و پیگیری مستقیم آقای شاهرودی ثمر داد! دادگستری قزوین برای 26 نفر از روستائیان که همه اعضای شورا را نیز شامل می شد اخطاریه فرستاد که هر چه زودتر خود را معرفی کنید. بیش از نیمی از احضار شدگان به محل دادگستری رفتند. به آنان گفته شد که یکی دو ساعت دیگر دادگاه دارید. ولی در خفا با نیروی انتظامی هماهنگ کردند و بدون هیچ بازجویی همه شان را گرفتند و به زندان "چوبین در" قزوین بردند. افراد نیروی انتظامی در روستا، کسانی را که به دادگستری نرفته بودند به شدت تهدید کردند. آنان نیز تحت فشار به قزوین رفتند و سرنوشتشان به همان زندان ختم شد. همه دستگیر شدگان را در سلول های سه نفری تقسیم کردند و از هم دور نگاه داشتند تا فرصت تبادل نظر و تصمیم گیری جمعی را از آنان بگیرند. همان نیمه شب، مقامات از ترس عکس المعل اهالی و بدتر شدن اوضاع، 12 نفر را آزاد کردند و طی روزهای بعد بقیه هم به تدریج به سر خانه و زندگی خود برگشتند. بالاخره دادگستری استان قزوین نتیجه رسیدگی به پرونده را طی حکمی به اهالی روستا اعلام کرد. شکایت روستائیان از آستان قدس رد شد. مهمترین دلیل حقوقی اهالی زیاران، یعنی عدم وجود و ارائه هرگونه سند مالکیت وقفی از جانب آستان قدس رضوی، به سادگی از سوی قاضی رد شده است. با این استدلال مسخره که: در تاریخ اجتماعی راوندی هم آمده است که در طول تاریخ بعضی از اسناد موقوفات از بین رفت! چونکه آستان قدس ادعا کرده بود که کتابخانه آستان قدس در دوران حمله مغول به آتش کشیده شده و اسناد وقف ده زیاران هم احتمالا در آن آتش سوزی از بین رفته است! بعد این کش و قوس مبارزاتی، مساله همچنان لاینحل مانده است. زندگی و کار روستائیان زیاران، زمین زراعی و حتی سرپناه آنان همچنان مورد تهدید قرار دارد. مردم به درستی در مقابل خود صف متحدی از بنگاه عظیم اقتصادی ـ مذهبی آستان قدس رضوی، سرمایه داران و زمینداران ذینفع خصوصی، قوه قضائیه و نیروهای سرکوبگر انتظامی و امنیتی را می بینند. بی آن که تئوریهای جامعه شناختی و اقتصاد سیاسی را فراگرفته باشند، مفهوم طبقه حاکم و پیوند و منافع درونی اجزا آن را در عمل احساس می کنند. پوچ بودن نظریه فریبکارانه "بی طرفی دولت" را می فهمند. حتی آنان که برای سالها با نظام حاکم احساس نزدیکی و وحدت ایدئولوژیک و سیاسی می کردند، می بینند که از این خبرها نیست! می بینند که جانباز، آزاده یا خانواده شهدا بودن جلوی زندان رفتنشان را نمی گیرد. خودشان می گویند دهسال در زندان دولت عراق بودیم و اینجا هم باید حبس بکشیم. روی دیوارهای زیاران شعار "مرگ بر اسرائیل" زیاد به چشم می خورد. در تجمعات مردم هم این شعار زیاد به گوش می رسد. به زبان استعاره حرفشان را می زنند. می گویند اینها فرقی با همان غاصبان اسرائیلی ندارند. می خواهند خانه و زندگی مان را غصب کنند. سرکوبمان می کنند. برای دستگیری مان توطئه می چینند. در تاریکی شب آزادمان می کنند. پس مرگ بر اسرائیل! در صف اهالی روستا، مثل هر جنبش حق طلبانه دیگر گرایشات مختلف وجود دارد. بعضی ها قاطع تر و پیگیرترند، بعضی ها زیاد جلو نمی آیند. کسانی هم کاملا ناپیدا هستند. همان ها که 70 ـ 60 هکتار زمین در اختیارشان است و در این ماجرا ظاهرا "چیز بیشتری برای از دست دادن دارند". ولی متمول هستند، زندگیشان از منابع دیگر تامین می شود و برخلاف اکثر اهالی، همه چیز خود را در خطر نمی بینند. در هر حال، نیروی تعیین کننده این مبارزه، کسانی دیگرند. آنان که درد کهنه زمین هنوز در جانشان ریشه دارد و از زخمهای تازه رنج بیشتری می برند.■
تا دلی اتش نگیرد حرف جان سوز نگوید تا کسی عاشق نباشد حرف معشوق نگوید تا سخن در دل نشیند حرف مربوط که گوید
سلام خسته نباشی وبلاگی زیبا و دلنشینی داری امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشی خوشحال میشم اگر وقت کردی به وبلاگ من سری بزنی و اگر قابل بدونی نظرت رو بگی http://iranirsa.mihanblog.com/
سلام عزیزم وبلاگت خیلی قشنگ و عشقولانست منم تازگیا یه وبلاگ عشقولانه ساختم و قصدم اینه که وبلاگای عاشقونه رو لینک کنمو باهاشون ارتباط برقرار کنم اینه خوشحال میشم به وبلاگ من هم یه سر کوچولو بزنی.[قلب][بوسه] خب دیگه منتظرت هستم بای[نیشخند]
سلام عشق الکی نیست...عشق خیلی مقدسه ..... من به خدا ایمان داشتم ولی با عشقم ایمانم به خدا قوی تر شد.عشق به ادم ایمان می داد پس عشق الکی نیست ...نکنه فکر کنی به وصال عشقم رسیدم اینطوری می گم من خودم یه عاشق دل شکسته هستم وعشقم الان فرسنگها از من فاصله داره اما من دوستش دارم و به خدای خوبم وعشقم ایمان دارم پس عشق رو مقدس می دونم و این رو هم می دونم که هیچ گاه فاصله ها حریف خاطرها نیستن...ممنونم از وبلاگ خوبت اما این رو از صمیم قلب شکسته خورده ام می کویم عشق الکی نیست...
سلام عزیزم.
من بعد از یه مدت طولانی آپ کردم .
الان هم در وبلاگم جشن است همتون می تونیم در جشن ...... ...... شرکت کنید.
حتما پیش خودتو می گید چه جشنی !!! خودت بیا وبلاگم تا بدونی چه جشنی است.
منتظرم
دوست من! سلام!
آپیدم!
سر بزن حتما!
نظر یادت نره!
راستی!
من لینک خودمو تو پیوندات ندیدم! نکنه پاکم کردی؟؟
سلام
وبلاگ خوشگلی داری
موفق باشی
یا علی...
سلام خوبی من شما رو خیلی وقته لینک کردم ولی ظاهرا شما منو لینک نکردی اگه میشه منو با اسم (عشق سر زده) لینک کن
بعدتوهیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست
حرف عشق تورو من با کی بگم
همه حرغا که آخه گفتنی نیست
´¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`
¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
::: (\_(\ ...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*
*.: (=':') : میگن آدم باید برای رسیدن به عشقش از تمام دنیا بگزره... ولی تو که دنیای منی چطوری ازت بگزرم؟
•.. (,('')('')¤...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*...*
¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•*´¨`*•.¸¸.•
*************** LOVE, for my best friend
________________________________________
________**I**___________****I*** _______
______LOVE*LOVE________LOVE***LOVE _____
_____LOVE****LOVE_____LOVE*****LOVE ____
_____LOVE******LOVE___LOVE*****LOVE ____
_____LOVE*******LOVE_LOVE******LOVE ____
______LOVE*********LOVE*******LOVE _____
_______LOVE******************LOVE ______
_________LOVE**(I-LOVE-YOU)*LOVE _______
____________LOVE***********LOVE ________
_______________LOVE******LOVE __________
_________________LOVE**LOVE ____________
__________________LOVELOVE _____________
___________________**U** _______________
___________________**** ________________
___________________** __________________
___________________*
اگر دبیر ریاضی بودم ثابت میکردم که چگونه شعاع نگاهت از مرکز قلبم میگذرد
و اگر دبیر شیمی بودم نام تو را در قلبم پخش میکردم تا محلول با محبت شود
اگر دبیر دینی بودم میدانستم بعد از خدا تورا میپرستم
اگر دبیر جغرافی بودم میدانستم خوش اب وهوا ترین جا آغوش گرم توست
اگر دبیر زبان بودم با زبان بی زبانی میگفتم عا شقتم
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز
مسئله مدیریت وب و داشتن یک سایت خوب معمولا خواسته بسیاری از افراد می باشد.
اما پدید آمدن چندین سایت کوچک با مطالب ناقص چهره خوبی ندارد.
لذا برآن شده ایم که از شما نیز دعوت کنیم که در سایت تخصصی ما به عنوان یک مدیر مستقل فعالیت نمایید.
سایت "گروه آشپزی" دارای دهها آدرس مختلف می باشد که از نظر موتورهای جستجو آینده خوبی در انتظارش می باشد.
لذا در صورت تمایل به حضور در این سایت به عنوان مدیر لطفا با ما از طریق ایمیل یا سایت مکاتبه نمایید.
در ضمن در زمینه های تخصصی زیر هم می توانید به عنوان مدیر فعالیت نمایید:
- مدل لباس
- سرگرمی ( اس ام اس و ... )
- نرم افزار کامپیوتری
- موبایل
- بازی
و ...
با تشکر
سوالات من این است:آیا برقرار کردن رابطه جنسی، کاری خطرناک است؟
در چه صورت زندگی مشترک موفقی خواهم داشت؟
سوالات تو چیست؟
...
سوالات خود را از مشاور بپرسید:
www.movafaghiatnazdikast.blogfa.com
شماره تلفن: 09375294471
r_khoushabi@yahoo.com
بی مزههههههههههههه
سلام،وب زیبایی داری،از بس مطالبش زیبا بود جز پیوندهم قرارش دادم،لطفا به وب منم سر بزن.
یادت نره.
منتظرم،مرسی
salam.vaghean ghamnak bud.moafagh bashid.
خیلی دلم تنگه. بزرگترین آرزوم پرنده شدن و پروازه
سلام وبلاگ زیبایی بود
به ماهم سر بزنید خوشحال میشیم
www.jangali.ir
www.jangalim.blogfa.com
وب زیبایی داری
موفق باشی
سلام داداش امیر وبلاگت خوشکله مخصوصا قالبش وقت کردی یه سری ام به ما بزن البته من وبلاگمو تازه درست کردم در عرض۵دقیقه .یکم زشته ولی درستش میکنم راستی نظر یادت نره ولی اینو خوب اومدی عشق الکیهههههههه
وبلاگ قشنگی داری عزیز
اما چرا به نام عشق الکی...
عشق خیلی مقدسه ...
سلام مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن بای
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمیخواهم بدانم کوزه گر
از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را
سلام
خوبی شما؟
اگه ممکنه منو به عنوان سرزمین عشق لینک کن !!!!.؟
من شما رو با چه عنوانی لینک کنم؟
سلام
چه زیباست نوشتن وقتی میدانی او میخواند, چه زیباست سرودن وقتی میدانی او میشنود,چه زیباست دیوانگی برای او وقتی میدانی او میبیند
حتما بهم سربزن...
محبت می کنی اگه منو با نام اگر تنها ترین تنهایان شوم؟ لینک کنی
منتظرتون هستم
سلام
میدونی چه فکری میکنم اینکه هرکسی تو وبلاگ حتی اگه وبلاگش شعر باشه یه قصه توش قایم کرده
من یه وبلاگ نو دارم شاید برات قصهی زندگیه من خوندنی باشه منتظرم
سلاممم عزیزم مثل چشمهای سبز من که همیشه بارونیه سری بهم بزن
سلان دوست خوبم وبلاگ قشنگی داری!
اگه دوست داشته باشی با هم تبادل لینک کنیم.
اگه موافقی منو با اسم آخرین عشق لینک کن بعد بهم خبر بده تا منم لینکت کنم!!!
موفق باشی!
با سلام به دوست عزیزم
عزیزم نمیدونم چطوری بگم اما واقعا دستت درد نکنه وبللاگ قشنگی ردیف کردی
حیف جای خالی وب خودم را اینجا دیدم
اگه میشه تو را خدا پیوندم میدی؟
ممنونم منم تو وبلاگ که هم دارم آدرست را میزارم
آدرس سایتم www.irancellia.ir را پیوند بده ممنونم
آدرس وبلاگم http://linkbaxirani.mihanblog.ir
ممنونم
راستی خبرش به من بده تا جبران کنم
خیلی ممنونم عزیز دلم
سلام وبلاگ قشنگی دارین خیلی خوشم اومد. به ما هم سر بزنید. موفق باشید
من دارم دق می کنم تو این حصار
پس دیگه گذشته رو یادم نیار
عشقو قابش میکنم تو این حصار
درس عبرتی بشه به یادگار
سلام یه چهار پنج تایی تالار گفتمان درست کردم اگه خواستین تو هر کدوم که واستون راحت تر بود عضو بشید تو این کار یکم کمک لازم دارم بازم ممنونتون می شم
یه سری بیاین پیش ما خوشحال می شم
با تشکر
گروه عشق نفرتی
با سلام دوست عزیز...
سایت فتو اسکین بزرگترین سایت گالری عکس های عاشقانه، گرافیکی و زیبا و همچنین حاوی زیباترین قالب ها برای شما میباشد..
قالب هایی زیبا برای وبلاگ شما..
http://photo-skin.ir
موفق باشید...
salam.vebet kheyli ghashange.lotfan be man ye sar bezan.montazere nazaret mimoonam.bye
سلام عزیز وبت خوب بود من وبت رو لینک کردم شما هم وب منو با نام عاشقانه لینک کنید و بهم خبر بدید
وبلاگ خوبی هست به وبلاگ من هم سر بزن نظرت درموردش بده [نیشخند]
سلام ممنون که جواب دادی برای کمک برای ساخت یک ژوسته زیبا ممنون مطالب زیبا و احساس شاعرانه داری عزیزم خیلی خوب بازم اگه میشه از این مطالب بزار و یکم بیشتر باشه ممنون
سلام
اگه مایل به تبادل لینک هستید چت روم منو بزارید توی روم خودتون منم شمارو لینک میکنم .
حتما چت روم منو بزارید ظرر نمیکن
منم با تو موافقم همه عشقایه دنیا الکیه ...
تازه وبلاگمو راه انداختم .
خوشحال میشم تو هم به وبلاگ ماتم زده من بیای
man ta hala ashegh nashodam vase hamin nemifahmam chi mgii
سلام
اگه حوصله داشتید بخونید و نظر بدید:
1. اواسط فروردین ماه امسال، رادیوی استانی قزوین در اخبار شب خود اعلام کرد که عوامل اغتشاش در منطقه روستایی آبیک دستگیر و روانه زندان شدند. این خبر به سرعت در بین ساکنان روستای زیاران پیچید. عکس العمل مردم، خشم و عصبانیت بود. نه فقط به خاطر دستگیری نمایندگان و سخنگویان خود، بلکه از لحن توهین آمیز و فریبکارانه رادیوی دولتی. حبس اعضای شورای روستای زیاران، یک اقدام تصادفی و قابل چشم پوشی نبود. این حرکت، تنها گوشه ای از ماجرای دنباله داری است که ده ها سال است بر روستای زیاران و اهالی زحمتکش آن می گذرد. ماجرایی که نتیجه تضادهای گوناگون و در هم پیچیده اقتصادی و اجتماعی است. ماجرایی که به نوعی کل روستا را در مقابل زورگویی و بیعدالتی در یک صف قرار داده است.
زیاران 1200 خانوار دارد. یعنی چیزی حدود 6000 نفر. این روستای کهنسال که بر اساس آثار باستانی هزار سال قدمت دارد در 85 کیلومتری از حاشیه اتوبان تهران ـ قزوین واقع شده است. اراضی روستا بالغ بر 18000 هکتار است. در اراضی زیاران هم صیفی کاری می شود، هم محصولات باغی به عمل می آید و هم تولید غلات انجام می گیرد. سال هاست که تولیت آستان قدس رضوی کل اراضی زیاران را موقوفه اعلام کرده و به شکل های مختلف از اهالی روستا اجاره می گیرد و اخاذی می کند. مساله امروز و دیروز نیست. ریشه دعوا به سال 1316 برمی گردد. در آن تاریخ اهالی زیاران برای تهیه اسناد اراضی خود به اداره ثبت مراجعه می کنند و ناگهان متوجه می شوند که کل این 18 هزار هکتار از سال 1310 به صورت وقف در اختیار آستان قدس رضوی قرار گرفته است. خیلی ساده زمین کشاورزی و مسکونی دهقانان را دزدیده بودند و به این دزدی رنگ و لعاب قانونی زده بودند. یک نهاد بزرگ فئودالی ـ مذهبی در همدستی و مشارکت با حکومت سلطنتی، روستائیان را از مالکیت بر زمین محروم کرد، و در واقع زندگی و کار آنان را تحت کنترل گرفت تا راحتتر استثمارشان کند. در دوره حکومت شاه، آستان قدس حدود 3 هزار هکتار از اراضی زیاران را به نهادها و شرکت های مختلف واگذار کرد. بخشی از زمین ها را برای ساختن پادگان آبیک به ارتش سپرد. بخشی را به شرکت گوشت زیاران داد که کشتارگاه درست کنند. بخش های دیگری را هم در اختیار یک شرکت پرورش طیور و یک شرکت گاوداری قرار داد.
بعد از سال 1357 که رژیم سلطنتی رفت و جای خود را به جمهوری اسلامی داد، مساله زمین در بخشهای مختلف ایران رو آمد. دهقانان فقیر و کم زمین و بی زمین در هر منطقه ای که قدرت زمینداران تضعیف شده بود، یا مالکان بزرگ سابق فراری شده بودند، کوشیدند به خواست دیرینه خود دست یابند. اراضی را بین خود تقسیم کردند یا به طور جمعی اداره آن را به دست گرفتند. در بعضی مناطق، حتی این کار در مزارع و اراضی بزرگ و مرغوب دولتی هم انجام گرفت. ولی دولت جدید خیلی زود جلوی این کار را با سرکوب و تهدید دهقانان گرفت. جمهوری اسلامی برای خاموش کردن عطش دهقانان فقیر به زمین، سیاست "در اختیار گذاشتن" اراضی معین به بخشی از روستائیان را جلو گذاشت و نهادی که به "هیئت های هفت نفره" مشهور شد را مامور اجرای این برنامه کرد. توجیه مذهبی این سیاست که در واقع دهقانان را همچنان از حق مالکیت بر زمین محروم نگاه می داشت و رابطه وابستگی آنان را به نهادهای دولتی حفظ می کرد این بود که "خدا، مالک زمین است." بنابراین تکلیف اراضی موقوفه ای که مهر آستان قدس رضوی رویش خورده بود، پیشاپیش روشن بود. این نهاد انحصارگر و قدرتمند که با حرص و ولع خاصی به جمع آوری و کنترل ارضی مرغوب و به جریان انداختن سرمایه های کلان مشغول بود، به هیچ وجه حاضر نبود "حقی از خدا ضایع شود"! اراضی زیاران، حتی در چارچوب سیاست هیئت های هفت نفره هم تقسیم نشد. بی زمین ها، بی زمین ماندند. افرادی که زمین در اختیار داشتند و بر مبنای مساحت زمین و موقعیت اقتصادی و منصب اجتماعی خود، قشرهای مختلف زمیندار را تشکیل می دادند، همچنان اجاره پرداز و بی اختیار باقی ماندند: چه آن افراد معدودی که 60 تا 70 هکتار مزرعه و باغ را در اجاره داشتند، چه دهقانان میانه حال و کم زمین، چه کارگران کشاورزی و دهقانان بی زمینی که نهایتا 200 متر زمین مسکونی در اختیارشان بود.
سال 1363 بود که آستان قدس تصمیم گرفت بخشی از زمین های اطراف آبیک را که متعلق به اهالی زیاران بود به چند نفر ثروتمند بفروشد. معامله صورت گرفت. البته هیچوقت مشخص نشد که چه استفاده ای می خواستند از این زمین ها بکنند. چون مردم زحمتکش روستا به مقاومت برخاستند، درگیر شدند و آستان قدس را وادار به عقب نشینی کردند. معامله ظاهرا به هم خورد. سال 1375 سرمایه داران آستان قدس با آگاهی از طرح های گسترش شهری، و با توجه به دورنمای افزایش قیمت اراضی مسکونی و سودهای کلان بخش ساختمان، یک شرکت ساختمانی تاسیس کردند. این شرکت روی اراضی معینی انگشت گذاشت و به انبوه سازی آپارتمان دست زد. باز هم مقاومت اهالی پیش آمد و درگیری. آستان قدس به سیاست غصب و لگد مال کردن حقوق مردم و به تصاحب سودهای کلان ادامه داد، و مردم به نافرمانی و مبارزه. این دعوا نیز تا همین امروز دنبال شده است.
اوایل سال 1384، دو زن متمول وارد روستای زیاران شدند و عده ای از اهالی را سرزنش کردند که: چرا در زمین های ما خانه ساخته اید و نشسته اید؟ ما این زمین ها را چند سالی است که از تولیت آستان قدس رضوی خریده ایم! مشاجره بالا گرفت. آن دو به دفتر آستان قدس در زیاران مراجعه کردند و با مسئول دفتر بازگشتند. اهالی روستا که از این بیعدالتی جدید به شدت خشمگین بودند با نماینده آستان قدس درگیر شدند. او پا به فرار گذاشت و روز بعد با نیروهای انتظامی و امنیتی وارد زیاران شدند. جو متشنج و انفجاری شده بود. زن و مرد و بچه، ماموران را احاطه کرده بودند و به آنان پرخاش می کردند. می کوشیدند افراد نیروی انتظامی را تحت تاثیر قرار دهند و جلوی حمله آنان را بگیرند. یک صف بندی متفاوت شکل گرفته بود. افرادی از اهالی روستا که از نظر سیاسی و عقیدی با نظام همراه بودند، عنوان خانواده شهدا و جانباز و آزاده بر خود داشتند، ولی خود نیز از این بیعدالتی و قلدری زخم خورده بودند، در مقابل نیروهای سرکوبگر ایستادند. آنان هم بر سر نیروی انتظامی فریاد می زدند که: مگر از روی جسد ما بگذرید تا بتوانید این خیانت را انجام دهید! آن روز نیروهای حکومت سرمایه دار ـ زمیندار عقب نشست. مردم بیکار ننشستند و در ورودی دفتر آستان قدس را جوشکاری کردند و قفل زدند! چند روز بعد فرماندار و بخشدار به زیاران آمدند و از مردم خواستند که قفل را باز کنند. قول دادند: که پیگیر کارتان خواهیم بود. آرام و دوستانه حرف می زدند، البته به خاطر این که هنگام انتخابات ریاست جمهوری بود! انتخابات در زیاران رونقی نداشت. اکثر مردم دیگر اعتمادی به حکومت نداشتند.
طولی نکشید که 16 نفر از اهالی که اعضای شورای روستا هم در بینشان بودند توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه دادگاه آبیک برده شدند. ولی اهالی روستا فورا عکس العمل نشان دادند و دادگاه مجبور شد بعد از سه هفته شبانه آزادشان کند.
در اسفند ماه 1384، نزدیک به 2000 نفر از اهالی زیاران در مقابل فرمانداری آبیک تحصن کردند و خواهان رسیدگی به پرونده غصب و فروش اراضی روستا از طرف آستان قدس شدند. شورای روستا قبل از این بیش از سی نامه اعتراضی و شکوائیه به مراجع مختلف نوشته بود و با بی توجهی کامل مقامات روبرو شده بود. پشت آستان قدس گرمتر از این حرفها بود. آستان قدس یک ستون قدرتمند نظام محسوب می شد. ولی فرماندار آبیک برای پایان بخشیدن به تحصن مردم وعده داد که آقای هاشمی شاهرودی مستقیما پیگیر این پرونده هستند و نگران نباشید! اواخر اسفند، دفتر آستان قدس در روستا دچار آتش سوزی شد. خیلی ها گفتند که کار خودشان است تا هم مردم را دچار اضطراب و ترس کنند و هم بهانه هجوم و سرکوب به دست آورند. رئیس پلیس آبیک بلافاصله در محل حاضر شد و به تهدید اهالی پرداخت. گفت که حق تیر دارد و شوخی هم نمی کند. شانزدهم فروردین امسال، توجه و پیگیری مستقیم آقای شاهرودی ثمر داد! دادگستری قزوین برای 26 نفر از روستائیان که همه اعضای شورا را نیز شامل می شد اخطاریه فرستاد که هر چه زودتر خود را معرفی کنید. بیش از نیمی از احضار شدگان به محل دادگستری رفتند. به آنان گفته شد که یکی دو ساعت دیگر دادگاه دارید. ولی در خفا با نیروی انتظامی هماهنگ کردند و بدون هیچ بازجویی همه شان را گرفتند و به زندان "چوبین در" قزوین بردند. افراد نیروی انتظامی در روستا، کسانی را که به دادگستری نرفته بودند به شدت تهدید کردند. آنان نیز تحت فشار به قزوین رفتند و سرنوشتشان به همان زندان ختم شد. همه دستگیر شدگان را در سلول های سه نفری تقسیم کردند و از هم دور نگاه داشتند تا فرصت تبادل نظر و تصمیم گیری جمعی را از آنان بگیرند. همان نیمه شب، مقامات از ترس عکس المعل اهالی و بدتر شدن اوضاع، 12 نفر را آزاد کردند و طی روزهای بعد بقیه هم به تدریج به سر خانه و زندگی خود برگشتند. بالاخره دادگستری استان قزوین نتیجه رسیدگی به پرونده را طی حکمی به اهالی روستا اعلام کرد. شکایت روستائیان از آستان قدس رد شد. مهمترین دلیل حقوقی اهالی زیاران، یعنی عدم وجود و ارائه هرگونه سند مالکیت وقفی از جانب آستان قدس رضوی، به سادگی از سوی قاضی رد شده است. با این استدلال مسخره که: در تاریخ اجتماعی راوندی هم آمده است که در طول تاریخ بعضی از اسناد موقوفات از بین رفت! چونکه آستان قدس ادعا کرده بود که کتابخانه آستان قدس در دوران حمله مغول به آتش کشیده شده و اسناد وقف ده زیاران هم احتمالا در آن آتش سوزی از بین رفته است!
بعد این کش و قوس مبارزاتی، مساله همچنان لاینحل مانده است. زندگی و کار روستائیان زیاران، زمین زراعی و حتی سرپناه آنان همچنان مورد تهدید قرار دارد. مردم به درستی در مقابل خود صف متحدی از بنگاه عظیم اقتصادی ـ مذهبی آستان قدس رضوی، سرمایه داران و زمینداران ذینفع خصوصی، قوه قضائیه و نیروهای سرکوبگر انتظامی و امنیتی را می بینند. بی آن که تئوریهای جامعه شناختی و اقتصاد سیاسی را فراگرفته باشند، مفهوم طبقه حاکم و پیوند و منافع درونی اجزا آن را در عمل احساس می کنند. پوچ بودن نظریه فریبکارانه "بی طرفی دولت" را می فهمند. حتی آنان که برای سالها با نظام حاکم احساس نزدیکی و وحدت ایدئولوژیک و سیاسی می کردند، می بینند که از این خبرها نیست! می بینند که جانباز، آزاده یا خانواده شهدا بودن جلوی زندان رفتنشان را نمی گیرد. خودشان می گویند دهسال در زندان دولت عراق بودیم و اینجا هم باید حبس بکشیم. روی دیوارهای زیاران شعار "مرگ بر اسرائیل" زیاد به چشم می خورد. در تجمعات مردم هم این شعار زیاد به گوش می رسد. به زبان استعاره حرفشان را می زنند. می گویند اینها فرقی با همان غاصبان اسرائیلی ندارند. می خواهند خانه و زندگی مان را غصب کنند. سرکوبمان می کنند. برای دستگیری مان توطئه می چینند. در تاریکی شب آزادمان می کنند. پس مرگ بر اسرائیل! در صف اهالی روستا، مثل هر جنبش حق طلبانه دیگر گرایشات مختلف وجود دارد. بعضی ها قاطع تر و پیگیرترند، بعضی ها زیاد جلو نمی آیند. کسانی هم کاملا ناپیدا هستند. همان ها که 70 ـ 60 هکتار زمین در اختیارشان است و در این ماجرا ظاهرا "چیز بیشتری برای از دست دادن دارند". ولی متمول هستند، زندگیشان از منابع دیگر تامین می شود و برخلاف اکثر اهالی، همه چیز خود را در خطر نمی بینند. در هر حال، نیروی تعیین کننده این مبارزه، کسانی دیگرند. آنان که درد کهنه زمین هنوز در جانشان ریشه دارد و از زخمهای تازه رنج بیشتری می برند.■
سلام.وبلاگ قشنگی داری. شعراش خیلی قشنگه
به منم سر بزن...
سلام امیر جان چطوری؟
از این که الان میخوای به وبلاگم بسری خوشحالم
دوستدار تو ...
میای به وبلاگم؟
تا دلی اتش نگیرد
حرف جان سوز نگوید
تا کسی عاشق نباشد
حرف معشوق نگوید
تا سخن در دل نشیند
حرف مربوط که گوید
سلام خسته نباشی وبلاگی زیبا و دلنشینی داری امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشی
خوشحال میشم اگر وقت کردی به وبلاگ من سری بزنی و اگر قابل بدونی نظرت رو بگی
http://iranirsa.mihanblog.com/
باران ؟
اون مال مهر بود
الان اگه بروز رسانی کنی می گی افتاب
سلام
دوست عزیز م وبت قشنگ بود خوشحال میشم بهم سر بزنی
سلام امیر جان
وب خوبی داری
پیش ماهم بیا خوشحال میشیم
سلام
وبلاگ قشنگ و غمناکی داری.
از این قسمتش خوشم اومد.
به منم سر بزن .
موفق باشی.
سلام عزیزم
وبلاگت خیلی قشنگ و عشقولانست
منم تازگیا یه وبلاگ عشقولانه ساختم و قصدم اینه که وبلاگای عاشقونه رو لینک کنمو باهاشون ارتباط برقرار کنم اینه خوشحال میشم به وبلاگ من هم یه سر کوچولو بزنی.[قلب][بوسه]
خب دیگه منتظرت هستم بای[نیشخند]
سلام
عشق الکی نیست...عشق خیلی مقدسه .....
من به خدا ایمان داشتم ولی با عشقم ایمانم به خدا قوی تر شد.عشق به ادم ایمان می داد پس عشق الکی نیست ...نکنه فکر کنی به وصال عشقم رسیدم اینطوری می گم من خودم یه عاشق دل شکسته هستم وعشقم الان فرسنگها از من فاصله داره اما من دوستش دارم و به خدای خوبم وعشقم ایمان دارم پس عشق رو مقدس می دونم و این رو هم می دونم که هیچ گاه فاصله ها حریف خاطرها نیستن...ممنونم از وبلاگ خوبت اما این رو از صمیم قلب شکسته خورده ام می کویم عشق الکی نیست...
سلام امیر جان.غیرازین که وبلاگ قشنگی داری مطالبتم قشنگ بود عزیزم.منم تازگیا وب ساختم.چیز خواصی توش ندارم ولی خوشحال میشم سری بزنی. موفق باشی عزیزم.
سلام
عزیزم کم پیدایی این روزا مثل طلا شدی گم شدی کیمیا شدی دیگه بهم سر نمیزنی مثل غریبه ها شدی؟
با سلام خوب بود موفق باشید
خیلی قشنگ بود.دمت گرم.منم 2 تا وبلاگ دارم خوشحال می شم یه سر بزنی.
www.azadezare.blogfa.com
سلام دوست خوبم نوشته هات خیلی زیبا بودند دوست دارم به من هم سر ی بزنی
منتظرم