عشق پاک من

چگونه باور کنم؟
نگاهت؛بیانگر راز دلت نبود!
کاش این چنین بود........
نمیدانم
رفتنت را؛به پای کدامین گناه خود بگذارم؟
عشقم؟صداقتم؟شاید هم صمیمیتم؟
بگو تا بدانم
من که تو را؛بارها و بارها از آن خود دانستم
حال چگونه باور کنم؟
که مرا؛برای همیشه تا ابد و تا قیامت.......
ترک کرده ای؟....
چگونه باور کنم؟........
بی وفا.........و از آن روز که باد تو را از من گرفت دیگر هیچ کس گوشش را به درد دل من نسپرد انگار همه کر شده اند مبارک باد پیوند تو با باد نگران من هم نباش من هم روزهایم را میگذرانم با بغضی که در عمق گلویم مهمان شده و اشکی که روی گونه هایم پیچ و تاب میخورد و دارد به انتها میرسد تمام دار و ندارم این آخرین اشک است که افتاد این هم برای تو

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت
ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته......
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد