امیر یک مسافر

از کفر من تا تو راهی نیست
دلخوش به فانوسم مکن اینجا مگر خورشید نیست
با حس ویرانی بیا تابشکند دیوار غم
چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وقف سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست
در انتهای معزه جایی برای درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن شود

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ق.ظ

بنام خدا
اولا شعر ناقص است ثانیا مصرع اول دو کلمه جا افتاده است ولی خود شعر عالیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد