ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
همش تقصیر منه اگه گفتم دوست دارم به اخم تو میخندیدم میگفتم عاشقت منم همش تقصیر منه که دل به عشق تو دادم میونه خط آدما دیوونه پری شدم همش تقصیر منه دروغهاتو نمی دیدم چشمامو زود میبستم و فریبتو نمیدیدم همش تقصیر منه ما رو چه به فرشته ها کسی که حتی یک ستاره نداره چه به شما همش تقصیر منه خواستم که تنها نمونم به هر کسی که رسیدم گفتم دیگه تو رو ندارم
سلام
امیدوارم خوب باشی
انقد نا امید نباش البته همه این حرفو همیشه به خودم میزنن وبلاگ نازی داری به منم سر بزن ممنون میشم
سلا م
عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه وبلاگ زیبایی داری به منم سر بزنی خوشحال می شم من با اجازه لینکتون کردم
روزت مبارک
شعر روی عکس خیلی دلگیر بود ... امیدورام به روزی دلتنگی هات تموم بشن و همش شادی باشه
مراقب خودت باش
سلام
دلتنگم و باز گمان نکن که دلیل دیگری باید بیابم...برای دلتنگیهای گاه و بیگاهم تو تنها دلیلی ...
خوش باشین
خدانگهدار
سلام تصویر زیبای بود
salam sed amir
khobi dadashii webet kheili ghashange
age vaght ardi hatman 1 sar be bologe man ham bezan
nokaram
ya hagh
www.amooyaser.blogfa.com
سلام دوست عزیز
خسته نباشید
شما برای قالبهای مجانی میتونیدقسمت قالبهای بلاگ سکای رو ببینید
ولی اگر میخاین قالب به سلیه خودتون باشه برای من میل بزنید و بگید چه جور قالبی میخاین
موفق باشید
چه دردی است برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
نوشته هاتون به دل میشینه
به غریبانه ام سفری داشته باشید
شاد باشید
...
عشق الکی چهار ساله ؟!
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینقدر غریبیم
شاید که خدا خواست که که دلتنگ بمیریم
قشنگه از قالب مشکی خیلی خوشم میاد.
با تعویض لینک موافقی؟
به تو گفته بودم همه چیز به تصرف شکستگی در آمده است, نه؟
قطارها سوت می کشند, روزها کوتاه و شبها بلند می شوند و همه کوچه ها زرد می شوند از تابش پاییزی سرد.
انگار پراکنده شده ام در گوشه گوشهُ زندگی.سعی می کنم خودم را جمع و جور کنم اما نمی شود. در راه که می روم, فقط راه خودم را پیش می گیرم. دنبال یک احساس امنیت مبتذل و ابتدایی می گردم که گم شده است. به کسی نگاه نمی کنم و سرم را با خیره شدن به چیزی که نیست یا کسی که رفته است گرم می کنم.
انگاری هی بیافتم و هی بلند شوم.یک جور موج شکسته که از خود هم می هراسد. می رمد.
خودم هم درست نمی دانم.
در گوشهایم دائم صدایی می پیچد...انگار دلریشهُ ناخنی که بر سنگی کشیده باشی یا بر تخته سیاه روزگار کودکی.
در چشمانم دائم ابری هست...انگار پنبه دانهُ خشکی که نه آتش می گیرد و فرو می سوزد و نه به نمبارش اشکی نرم می شود.
نمی دانم.
چشم انتظار قصهُ ناگفته ای مانده ام که می دانم قصه گویش را سالهاست گم کرده ام.
این از ورطهُ شکستگی هم فراتر است. از آستان ویرانی گذر کرده ام.
بازم به ما سر بزن...
سلام زیبا بود
سلام
وبلاگ جالبی دارین به منم یه سری بزنین
خوشحال میشم
وب جالبی دارید خیلی با مزس راستی موزیک وبتم خیلی قشنگه اگه شد مطلبا تو به ایمیلم بفرست راستی نامیدی کسی رو به جایی نرسوندی امیدوار باش من واست ارزویه موفقیت میکنم
ذسذ
بهروز عزیز خیلی خیلی جالب بود فکر می کردم فقط مهدی باحال وبلاگی داره اماتووووووووووووووووووووو....................
اخرشی
زیباست خیلی زیباست ولی دوست ندارم اینقدر دلت تاریک باشه عزیزم
ارزش دل تو بیشتر از این هاست
اینجوری باهاش تانکن
دوستت دارم داداشی گلم
موزیکتم حرف نداره