شکست در عشق

بعضی وقتها تو اتفاقهایی که برام می افتاد سخت احساس دل تنگی میکردم.دلم میخواست یک سنگ صبور داشتم و براش حرف میزدم.یکی رو داشتم که بتونم سرم و بگذارم رو شونش و اونقدر گریه میکردم که بیهوش میشدم.حالا که دیگه همه چیز تموم شده دلم میخواد لحظه لحظه اون اتفاق هارو و اون احسا، سارو براتون بگم. بگم چی شد که عاشق شدم.چی شد که تو بازی عشق باختم.
از همون نگاه اول که دل خودشو باخت تا اون وقتی که دل بی گناهو با تمام پاکیهاش شکستن.
دوست عزیز شاید برات این حرفها جالب نباشه ولی هرچی که هست واقعیت های زندگی منه . واقعیت هایی که با تمام احساس و پوست و گوشتم احساس کردم .اینارو میگم تا تو دوست خوبم تو این بازی پیچ در پیچ و مبهم عشق شکست نخوری.


 

معرفی

سلام ، سلامی به گرمی آفتاب سوزان
امید وارام دوستانی که به وبلاگ می آیند هال شون خوب باشد
مقدمه شوما رو به این وبلاگ صمیمانه تبریک می گم
هالا بریم سر اصل مطلب یعنی معرفی

من پسری هستم که قلبم از دسته کسی که دوستش داشتم شکست

من قلب و اهساسم رو دادم دسته ... ولی او مرا فراموش کرد

هالا فکر کونم فهمیده باشید چرا اسم وبلاگم رو جوزاشتم عشق الکی

این بود معرفی من اگر سوالی بود از خودم بپورسید

معرفی خودم رو با یک شعر به اتمام میرسونم

و این جا اضافه کونم که عشق من رفت سوراق سرنوشت خودش که البته ،

بی انصافی نباشه خودش دوست نداشت بره

عاشق شودن من هم برای خودش ماجراها داره که بعد براتون میگم

هالا نوبت شعر و اتمام معرفی

یاد آن روز که در صفهه ای شطرنج دلت شاه عشق بودمو

با کیش رخت مات شودم
ای خدا به کی بگم دوستش داشتم