-
یه روز میای که دیگه نیستم
جمعه 13 اسفندماه سال 1389 20:49
نفس من، این روزا انتظارت خیلی سختر ازهمیشه شده ومن دیریست که منتظرتم... در میان حروف الفبا هیچ کلمه ای پیدا نمی شه که در وصف خوبیهات بگم... چیه تعجب کردی! که می خوام از خوبیات بگم من دیگه اون قدر هم خودخواه نیستم که خوبیات از یادم بره... درسته تنهام گذاشتی... ولی من دل خوشم به فردایی که نمی دونم کی از سر راه میرسه......
-
روز تلخ جدایی
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 07:37
اگرچه سخت کشنده ست تو برو دیگر رسیده عشق من و تو به لحظه اخر گناه از من بود یا تو فرقی نیست اگر که خوب یا بد برو زمن بگذر من وتو درک نکردیم یکدیگر را هیچ وباز رابطه ها تیره تر می شدوبدتر شبیه قصه سنگ است وشیشه عشق ما شکست سنگ غرورت دل مرا اخر ندیده ام من از این عشق رنگ ارامش شبیه قایق بی تکیه گاه وبی لنگر چه فایده که...
-
خیلی سخته
چهارشنبه 6 بهمنماه سال 1389 15:19
خیلی سخته بعد چند سال بفهمی دوست داشتنش دروغ بوده ولی بازم بهت بگه دوستت دارم. خیلی سخته وقتی که می خوابی طعم واقعی مرگ رو بچشی ولی صبح که چشمات رو باز می کنی ببینی نمردی و بازم یه روز دیگه رو باید با خاطره هاش شروع کنی ولی اون دیگه پیشت نیست..... ولی انگار هر لحظه کنارته و تو پیشش بودی ولی اون تورو هیچ وقت ندیده اون...
-
غصه نخور
جمعه 24 دیماه سال 1389 19:52
هر شب وقتی تنها می شم حس می کنم پیش منی دوباره گریه ام می گیره انگار تو آغوش منی روم نمی شه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه با این که نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه بارون می باره و تو رو دوباره پیشم می بینم اشک تو چشام حلقه می شه دوباره تنها می شینم قول بده وقتی تنها می شم بازم بیای کنار من شبهای جمعه که می یاد...
-
بوسه
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 17:37
بوسه یعنی وصل شیرین دولب بوسه یعنی عشق در اعماق شب. بوسه یعنی مستی از مشروب عشق. بوسه یعنی آتش و گرمای تب. بوسه یعنی لذت از دلدادگی. لذت از شب لذت از دیوانگی. بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق طعمه شیرینی به رنگ سادگی . بوسه آغازی برای ما شدن. لحظه ای با دلبری تنها شدن. بوسه آتش میزند بر جسم و جان بوسه یعنی عشق من ، با من...
-
جدایی....
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 17:18
گل سرخ قصه مون با شبنم رو گونه هاش دوباره دل داده بود به دست عاشقونه هاش خونه ی اون حالا یه گلدون سفالی بود جای یارش چقدر تو این غریبی خالی بود یادش افتاد یه روز یه باغبون دو بوته داشت یه بهار اون دوتا رو کنار هم تو باغچه کاشت با نوازهای خورشید طلا قد کشیدن قصه شون شروع شدو همش به هم می خندیدن شبنمای اشکشون از سر شوق...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 12:02
سلام دوستای خوبم تاسوا و عاشورا رو به همتون تسلیت می گم.تو این روز و شبا که با دیدن دسته های عزا داری؛با رفتن به مراسم روضه و زیارت عاشورا دلتون می لرزه اشک از چشمای قشنگتون می یاد واسه منم دعا کنید تا شاید خدا به ما هم نگاهی کرد. ممنونم از همه ی شما دوستای نازنینم
-
زیر بارون.....
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 12:03
مثل همیشه تنها تو اتاقم نشسته بودم.... دلم گرفته بود.... احساس کردم از بیرون یه صدای آشنا میاد... رفتم کنار پنجره و بیرون دیدم..... آره همون صدای آشنا.... داشت بارون میومد..... آسمونم مث من دلش گرفته بود.... داشت میبارید.... دلم طاقت نداشت تو اتاق پشته پنجره بشینم.... زدم از خونه بیرون..... زیر بارون قدم میزدم و گریه...
-
سهم قلب شکسته
شنبه 13 آذرماه سال 1389 14:49
نشسته بود روی زمین و داشت تیکه هایی رو از روی زمین جمع می کرد بهش گفتم: کمک نمی خوای گفت : نه، گفتم: خسته میشی بذار کمکت کنم دیگه........گفت : نه خودم جمع می کنم. گفتم :حالا تیکه ها چی هست؟ بد جوری شکسته شده معلوم نیست چیه؟؟؟ نگاه معنی داری کرد و گفت: قلبم این تیکه های قلب منه که شکسته خودم باید جمعش کنم بعدش گفت:می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 10:34
دلمو ندیدی دلمو همین جاها گذاشته بودم ندیدی؟ توی چشمای تو جا گذاشته بودم ندیدی؟ دل من کوچیک بود اما یه عالم پرنده داشت واسه گنجشکا رو شونه ی زمین دونه می کاشت با تموم سادگیش زیر بارون قدم می زد پاییزو قرق می کرد و دنیا رو به هم می زد آرزو داشت آدما آسمونو رها کنن یه بارم خدا رو تو قلب زمین پیدا کنن یه نفر پیدا بشه قفل...
-
کی می تونه بعد تو....
شنبه 6 آذرماه سال 1389 10:10
کی می تونه بعد تو محرم راز من بشه کی می تونه بعد تو همه نیاز من بشه کی جاتو می گیره و درددلامو گوش می ده کی دیونه کردن و مثل چشات خوب بلده بعضی وقتا می یامو یواشکی می بینمت وقتی غنچه بودی خودم باید می چیدمت کی به جای من شبا برات لالایی می خونه شنیدم اون غریبه قدر تورو نمی دونه غریبه!تو رو خدا عشقمو اذیت نکنی قول...
-
منو ببخش
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 13:10
منو ببخش اگه تورو سپردمت به دیگری اگه که بد کردی و من بخشیدمت به سادگی منو ببخش اگه هنوز دلتنگم از ندیدنت اگه که خالی از غرور می خوام که باز ببینمت وقتی تو قاب پنجره اونو کنارت می بینم می بینم دوست داره ببین چه اروم می میرم وقتی بهت فکر میکنم یهو می شی همه کسم پنجره بازه ولی من انگار توی قفسم ببخش اگه شکستم و دلگیر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 12:59
به تو نرسیدم اما خیلی چیزا رو یاد گرفتم.... یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دوروغ نگم یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره یاد گرفتم توی زندگیم برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه دلشو بشکنم یاد گرفتم گریه هیچکس و باور نکنم یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
-
به نام کلام دروغین عشق
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 15:45
چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این فلبی را که شکستی و رفتی بنویسم اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که...
-
تنهایی پر از خاطره
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 09:48
سلام دوستان و همران عزیز در این پست قبل از هر چیزی میخوام علام نن که من به یک نفر که بتونه کمک کنه برای اپ دیت کردن وبلاگ عشق الکی نیاز دارم لطفا اگر کسی از دوستان تمایل داشت در نظرات همین پست ایدی و یا ایمیل خود شو اعلام کنه...
-
عزیز مهربونم
شنبه 12 تیرماه سال 1389 15:30
همه ی وجودم پر شده از فریاد بی صدایی به کی بگم این درد بی همزبونی من چه غریبم توی این شبهای بی قراری تو خلوت خودم با سکوت و سیاهی همنشینم هر شبی چه لذتی داشت اون لحظه های کنار هم بودن چی شد که خط جدایی زدن به بخت تو و من عزیز مهربونم نمی دونی که بی تو چه سردم من شب و روز غصه و غم شدن همدم من ازم نپرس چرا اینجوریه حالم...
-
خالی ام از حرف
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 11:46
خالی ام از حرف پُرم از دلتنگی تشویش هجرت باران خسته ام از اندیشه ..دلگیرم از سوالات بی انتها آلوده ام به روزمرگی دورم از عشق بی میلم به گفتن یا نگفتن حنجره را رغبتی به فریاد نیست تلخم ..نا پاکم ..مبهوتم ..دل چرکینم ..خشمناکم از خود فرسنگها فاصله دارم ..فاصله ای که کم نمی شود در عذابم ..در تب و تابم ..در التهابم خسته...
-
حرفش را نزن
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 22:20
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ، ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن ، دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا ، دل شکستن کار آسانی است حرفش را نزن
-
سیب هاست.کام
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 15:11
سلام دوستان وب سایت دیگه از عشق الکی که خدمات هاست و دامین و طراحی سایت انجام میده. خدمات حرفهای میزبانی وب ثبت هاست و دامین را با ما تجربه کنید سیب هاست
-
دوستت دارم
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 20:56
من از مرگ خاطره ها و فاصله های حقیری که بانیان فراقند نمی ترسم من از سکوت تلخی که پایان قصه هاست بیم ندارم اگر که خاطره ها یک روز بمیرند اگر که فاصله ها تو را از من بگیرند تو باز برای من سر آغاز سرودنی حتی در آن سکوتی که آخر قصه ماست تو باز مخاطب ُدوستت دارمُ های منی تو تا به ابد مخاطب ُدوستت دارمُ های قلب منی دوستت...
-
دلم گرفته
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 19:10
خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده این ۲ مصرع رو با تمام غم و دلتنگی و تنهایی بخون تا معنی شو بفهمی
-
کافه
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 09:56
همدیگه رو شبی در یک کافه تو اسپانیا ملاقات کردیم تو چشمات نگاه می کردم بدون اینکه بدونم چی باید بگم انگار داشتم تو یه آب آلوده غرق می شدم چند ساعتی بیشتر به طلوع خورشید نمونده بود فردا میادو وقت این میرسه که درک کنیم عشقمون برای همیشه به پایان رسیده! ای کاش می تونستم با تو بیام ای کاش میشد موفق بشیم این آخرین رقصمونه...
-
شب و هوس
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1388 17:06
در انتظار خوابم و صد افسوس خوابم به چشم باز نمیاید اندوهگین و غمزده می گویم شاید ز روی ناز نمی اید چون سایه گشته خواب و نمی افتد در دامهای روشن چشمانم می خواند آن نهفته نامعلوم در ضربه های نبض پریشانم مغروق این جوانی معصوم مغروق لحظه های فراموشی مغروق این سلام نوازشبار در بوسه و نگاه و همآغوشی می خواهمش در این شب...
-
قصه
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 12:43
یکی بود و یکی نبود تو این جهان پر دروغ بجز تو و بجز خدا تو زندگیم هیچکی نبود بدون تو منی نبود که واسه تو فدا بشه نبود کسی که مثل تو لیلی قصه ها بشه بدون تو نه قص ه بود نه من نه زندگی نه عشق بدون تو نبود کسی عاشق و پاکیزه سرشت اما بدون من نفس بازم می موند تو سینه ها نه دیگه گم می شد کسی تو پیچ و تاب جاده ها
-
قصه ما تموم شده
چهارشنبه 17 تیرماه سال 1388 22:00
خیال نکن با رفتنت دنیا به آخر میرسه من که برم برای تو ی عشق بهتر میرسه نگو که با رفتن من دنیا برات قفس میشه بدون یکی میاد باهات دوباره همنفس میشه میخوام برم اشکی نریز قصه ما تموم شده می خوام برم خوب میدونی که دیگه طاقت ندارم
-
باور کن
شنبه 23 خردادماه سال 1388 10:27
آنچه تمام می شود هیچگاه نبوده است دگر سراغت را از هیچ کس و هیچ چیز نخواهم گرفت باور کن
-
خاطرات یواشکی
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 11:59
باز در چهره خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستی سوزت باز من ماندم و یک مشت هوس باز من ماندم و یک مشت امید یاد آن پرتو سوزنده عشق که ز چشمت به دل من تابید باز در خلوت من دست خیال صورت شاد ترا نقش نمود بر لبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش طوفان بود یاد آن شب که ترا دیدم و گفت دل من...
-
فانوس نفسهای من (یواشکی)
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 01:33
بی تو از آخر قصه هام میترسم ، باور کن هنوزم میشه به پاکی قصه های مادر بزرگ هجرت کرد ، تو بخوای هنوزم میشه به کوچه ی پاک پروانه ها برگشت ، بارون که بباره همون کوچه ی کوتاه بی کبوتر کفاف تکامل تمام حسرت و دوری از عشق رو میده ، بیا ، بیا ولحظه ای کناره فانوس نفسهای من آروم بگیر ، بیا و امشب رو بی واسته ی سکسه های گریه...
-
فصل بارونی
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1388 15:51
فصل بارونی بیشه رنگ چشماته همیشه حس تازه بودن من بی نگاه تو نمیشه اگه دیروز اگه فردا اگه با هم اگه تنها با توام خود خود تو اگه حتی توی رویا نه می افتم به پای تو نه میمیری برای من همیشه رد پات پیداست کنار رد پای من کاش دوباره بودن من رنگ بودن تو باشه که در بسته ی قلبم باز با دستای تو واشه باز با دستای تو واشه تو مثل...
-
عطش جاودان آتش ها
جمعه 30 اسفندماه سال 1387 01:48
امشب از آسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره می بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه ی تب آلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دو باره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست از سیاهی چرا هراسیدن شب پر از قطره های...