-
تولدکم مبارک
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 10:25
اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ می شیم بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست حتی صداهامون گاهی با هم می خندیم گاهی به هم ! اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده واسه بردن بازی روی نیمه ی دوم نمی...
-
به این تنهایی دل بستم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 10:50
دلم برات تنگ شده.....اما من...من میتونم این دوری رو تحمل کنم... به فاصله ها فکر نمیکنم ...... میدونی چرا؟؟ آخه... جای نگاهت رو نگاهم مونده.....هنوز عطر دستات رو از دستام میتونم استشمام کنم....رد احساست روی دلم جا مونده ... میتونم تپشهای قلبت رو بشمارم...........چشمای بیقرارت هنوزم دارن باهام حرف میزنن.......حالا چطور...
-
شقایق
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 09:04
کاش میشد با شقایق سایبان میساختیم باز با هم با محبت آشیان میساختیم کاش در دریای هستی قصه طوفانی نبود تا که با هم قایق بی بادبان میساختیم
-
شقایق
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 09:03
کاش میشد با شقایق سایبان میساختیم باز با هم با محبت آشیان میساختیم کاش در دریای هستی قصه طوفانی نبود تا که با هم قایقی بی بادبان میساختیم
-
وقتی هیچ کس نمیتونه گریه هامو بنویسه
چهارشنبه 23 بهمنماه سال 1387 13:28
چی بخونم وقتی چشمام از هجوم گریه خیسه وقتی هیچ کس نمیتونه گریه هامو بنویسه چی بخونم وقتی قلبت من و از توو قصه رونده وقتی که به جز یه سایه کسی پیش من نمونده چی بخونم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره وقتی هیچ کس نمیتونه تو رو پیش من بیاره شب هم نفسی شب بلند تنهایی تو که هم نفسی بگو کجای دنیایی چی بگم وقتی ترانه بی تو جلوه...
-
فقط خدا...
چهارشنبه 9 بهمنماه سال 1387 09:38
دخترک خیلی دلش گرفته بود یه بغض سنگین توی گلوش داشت خفش میکرد چشماش پر از اشک بود ولی پلک نمیزد که نکنه اشکاش بیفتن و زیر قولش زده باشه آخه قول داده بود به خاطر رفتنش گریه نکنه... پسرک بهش گفته بود به خاطر تو دارم میرم به خاطر تو باید برم تا تو همین جوری که هستی بمونی... باید برم ...پسرک خودشم نمی دونست وقتی داشت این...
-
بدون شرح
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1387 20:14
-
عکس تو . . .
شنبه 21 دیماه سال 1387 09:53
یک بوسه زلبهای تو در خواب گرفتم گویی که گل از شاخه مهتاب گرفتم در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم این هدیه خوبیست که از آب گرفتم هرگز نتوانی که زمن دور بمانی چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم . . . . . . فرشته ها وجود دارن . . . . . قدرشونو بدونید
-
قصه سنگ وشیشه
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 15:06
اگرچه سخت کشنده ست تو برو دیگر رسیده عشق من و تو به لحظه اخر گناه از من بود یا تو فرقی نیست اگر که خوب یا بد برو زمن بگذر من وتو درک نکردیم یکدیگر را هیچ وباز رابطه ها تیره تر می شدوبدتر شبیه قصه سنگ است وشیشه عشق ما شکست سنگ غرورت دل مرا اخر ندیده ام من از این عشق رنگ ارامش شبیه قایق بی تکیه گاه وبی لنگر چه فایده که...
-
اعتراف
شنبه 23 آذرماه سال 1387 09:07
به چشمهایت که می لرزاند جهانی را... نه برای دل خود دوستت داشتم نه به خاطر چشمهایت که فریاد میزدند دوستت دارم را نیمه من بودی که پیدایت کردم و باز ... گمم کردی. صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
-
سردو بی روح
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 16:18
من این پایین نشستم، سرد و بی روح.. تو داری..می رسی به قله ی کوه.. داری هر لحظه از من دور می شی.. ازم دل می کنی..مجبور می شی .. تا مه راهو نپوشونده نگام کن... اگه رو قله سردت شد صدام کن ...؛ یه رنگه مرده از رنگین کمونم.. من این پایین نمی تونم بمونم..؛ یه رنگه مرده از رنگین کمونم.. من این پایین نمی تونم بمونم..؛ منم اون...
-
لعنت به این تنهایی
سهشنبه 28 آبانماه سال 1387 14:12
توی نگاهت عشقو دیدم ، تپش قلبو شنیدم توی جاده های احساس من به عشق تو رسیدم توی کتابا عشقو خوندم عکس خورشیدو سوزوندم جای خورشید توی کتابا نقش چشماتو نشوندم توروخدا برگرد من خیلی دلم واست تنگ شده ... من خیلی ... نمی دونم دیگه چه جوری بگم که خیلی بهت احتیاج دارم ... به حرفات ، به دلداریات ، به مهربونیا و محبتات ......
-
خدایا...
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 12:57
خدایا آتش عسیانم امشب . سرود روشن بارانم امشب به دریای غزل بی هیچ و خاموش . پر از موجم دل طوفانم امشب خدایا دفتر ناخوانده ام من . به راه یک سفر جا مانده ام من زدشت لاله های پرپر عشق . زمستان تا بهاران خوانده ام من به عشق عاشقان خسته سوگند . به قلب شیشه ی بشکسته سوگند به اشک سوگواران جدایی . به بغض در گلو بشکسته سوگند...
-
دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل!
شنبه 4 آبانماه سال 1387 20:27
ممنوع نیستی که نچینمت اینجا هم که بهشت نیست ... تا گناه را تکرار کنم ... رنگ صلح چشمانت دهان تنهاییم را آب می اندازد به شاخه ات نرسیده میلغزم همیشه لغزیدن بهانه ی خوبیست ... برای فشردن دستی که دوستش داری ! و... وسوسه ی چیدن ! رها نکردن! ... رهایت نمیکند... ... رهایش نکن... بچین!
-
یکی بو دوتا نبود
یکشنبه 21 مهرماه سال 1387 20:13
یکی بود و یکی نبود تو این جهان پر دروغ بجز تو و بجز خدا تو زندگیم هیچکی نبود بدون تو منی نبود که واسه تو فدا بشه نبود کسی که مثل تو لیلی قصه ها بشه بدون تو نه قصه بود نه من نه زندگی نه عشق بدون تو نبود کسی عاشق و پاکیزه سرشت اما بدون من نفس بازم می موند تو سینه ها نه دیگه گم می شد کسی تو پیچ و تاب جاده ها
-
در حسرت دیدار
شنبه 13 مهرماه سال 1387 18:13
دلتنگی ها و بی قراری ها چه زود شکل می گیرند و دیدارها و لبخندها چه دیر... ترا دیدم ، نگاهت آرام بود و دوست داشتنی و تنها سهم ناچیز من از بودنت . توی ذهنم از مهربانی ات عکس گرفتم ، قاب کردم و به دیوار قلبم آویختم . وحالا... روزهایم می گذرد با دلتنگی و لحظه هایم پر می شود از انتظار . انتظار فرصتی دوباره که من و تو باز...
-
بدون شرح
دوشنبه 1 مهرماه سال 1387 11:56
-
کاش گذشته بازگشتنی بود ...
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 20:20
صدای گرم و دلنشین ودل انگیزش طنین افکند...قلبش در سینه بانگ بر می داشت... و دستانش بی اراده می لرزید ... بغضی در حنجره اش رخنه کرده بود ... تنفس برایش سخت شده بود ...یعنی خودش بود ؟.... بازگشت ... هیچ... پشت سرش سر شار از تهی بود ... همه خیال بود ...دوید و در حین دویدن می گریست ... انگار از چیزی می گریخت ... کاش...
-
حسرت من
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1387 08:33
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز,بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز,بند از سر گیسویم آهسته گشودم عطر آوردم و بر سر و بر سینه فشاندم,چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم افشان کردم زلفم را بر سر شانه,در کنج لبم خالی آهسته نشاندم گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست,تا مات شود اینهمه افسونگری و ناز...
-
تفاوت من و تو
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1387 10:12
معشوق به عاشق: یارب مرا یاری بده تا سخت آزارش کنم,هجرش دهم,زجرش دهم,خوارش کنم,زارش کنم از بوسه های آتشین وز خنده های دلنشین,صد شعله در جانش زنم,صد فتنه در کارش کنم در پیش چشمش ساغری گیرم زدست دلبری,از رشک آزارش دهم وز غصه بیمارش کنم بندی به پایش افکنم,گویم خداوندش منم,چون بنده در سودای زر کالای بازارش کنم گوید میفزا...
-
کاش گذشته بازگشتنی بود ...
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 10:51
صدای گرم و دلنشین ودل انگیزش طنین افکند... قلبش در سینه بانگ بر می داشت... و دستانش بی اراده می لرزید ... بغضی در حنجره اش رخنه کرده بود ... تنفس برایش سخت شده بود ... یعنی خودش بود ؟.... بازگشت ... هیچ... پشت سرش سر شار از تهی بود ... همه خیال بود ...دوید و در حین دویدن می گریست ... انگار از چیزی می گریخت ... کاش...
-
عشق الکی
جمعه 25 مردادماه سال 1387 13:42
توی این کوچه دلواپسیها ما به هم پیوستیم دستامون تو دست هم قلبامون می تپیدن برای هم من تو چشمای سیاه تو خیره ماندم تو منو خنده کنان بوسیدی شاخه ای عشق به من بخشیدی لب من باز شد از خنده تو شب آغاز شد از خنده تو ستاره ها چرخ زنان به آسمان پیوستند گلهای سرخ بر دامن دشت بنشستند شهره شهر شد عشق من و تو آفتاب شب سرد شد عشق...
-
زندگی را بی وجودت ارزشی نیست...
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 12:08
زیر خاکستر ذهنم باقیست آتشی سرکش و سوزنده هنوز یادگاریست زعشقی سوزان که بود گرم و فروزنده هنوز عشقی آنگونه که بنیان مرا سوخت از ریشه و خاکستر کرد غرق در حیرتم از اینکه چرا مانده ام زنده هنوز؟!! گاه گاهی که دلم میگیرد, پیش خود میگویم: آنکه جانم را سوخت, یاد می آرد از این زنده هنوز؟!! سخت جانی رابین که نمردم از هجر مرگ...
-
جدایی
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 19:40
این روزها،روزهایی که فقط به جدایی فکر می کنم.به اشکهایی که سرازیر می شه و هیچ چاره ای براشون نیست. فکر می کنم چراآدم عاشق می شه وچرا بعدش باید جدایی رو تجربه کنه؟جدایی!فکر می کنم بزرگترین غم عالمه. بزرگترین دردی که آدم می تونه بهش دچار بشه و بدتر از اون، اینه که نتونی براش کاری بکنی.باید فقط خاطره هاتو با خودت...
-
من از تو دل نمی برم
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 16:15
دخترک بهترین چیزا رو براش دعا میکنه , حتی براش بزرگترین و بهترین عشق دوطرفه دنیا رو می خواد , اما من صدای لرزیدن قلبشو می شنوم !!! " نکنه کسی جای منو براش بگیره " چندیست که بیمار وفایت شده ام در بستر غم چشم براهت شده ام این را تو بدان اگر بمیرم روزی مسئول تویی که من فدایت شده ام
-
ترجیح میدم بارون رو دوست داشته باشم
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 18:28
نمیدونم چرا دوباره برات مینویسم میدونم دیگه تو جوابی برای من نداری یا شاید ام نمی تونی داشته باشی چون هنوزم نفهمیدی که چه کار کردی ! نمیتونم یعنی از دستم کاری بر نمی یاد فقط میتونم دلم رو خوش کنم که من نه کم آوردم نه کم گذاشتم راستی چرا موقع رفتن خدافظی نکردی جوابی نمیخوام نمیتونم که بخوام چون میدونم حرفی نمیزنی خوب...
-
تنهایی درون
جمعه 21 تیرماه سال 1387 11:34
آن قدر در تنهایی هایم پرواز کردم که معشوقی درونم ساخته شد معشوقی خیالی که تمام وجودم شده و نمی توانم از خود دور ش کنم . مطمئنم که این هست و می ماند . و من هم می مانم . با او و برای او ... و تا زمانی که مرگم فرا رسد - ذهنم بمیرد - برایم خواهد ماند و آواز خواهد خواند و پیشانی ام را خواهد بوسید و نوازشم خواهد کرد و به من...
-
لحظه تلخ جدایی
یکشنبه 16 تیرماه سال 1387 12:43
۲ماه و ۹روز بود که همدیگرو ندیده بودن؛هیجان و اضطراب تو چشم هردوشون دیده میشد.ساعت۷:۳۰صبح یکشنبه توی پارک نیاوران.ساعت۱۲:۳۰یه جای بلند تو کوههای دربند.ساعت۳:۱۰توی ماشین ...دختر:اگه من رازمو بهت بگم قول میدی فقط توی دل خودت بمونه؟پسر:قول.به هیچ کسی هم نمی گم.دختر:إم م م م...میدونی...خیلی دوست دارم .توی این مدت خیلی دلم...
-
چرا؟؟؟
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 09:39
تا حالا شده با نگاه کردن به کسی که دوسش داری تمام نیازهات برطرف بشه؟ تا حالا سنگینی نگاهت اونقدر بوده که طرفت حسش کنه و سرشو پایین بندازه؟ بهترین و زیبا ترین دوست دارم ها رو میشه فقط با نگاه کردن گفت! . . . ...و هیچ وقت تمام حسرت دنیا اینجوری توی یه جمله جمع نمیشه که توی این سه کلمه: اون دوستم نداره...
-
فقط همین
سهشنبه 21 خردادماه سال 1387 23:36
همه ام همین است .چیزی ندارم که دست کسی رابگیرم یا حتی ته دل کسی را . نه میخواهم حس دلسوزی برانگیزم و نه حرفهای قشنگی بگویم که به یاد بمانم.اینجا جایی است برای فراموش کردن فقط...برای تخریب هر چیزی که احتمال میدهم قصد ماندن داشته باشد . برای متلاشی کردن هر چیزی که حتی کمی بوی جاودانگی میدهد.اینجا تمرین عذاب آور...