ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من نبردم از یاد
لحظه ی زیبایی
که تو من را به فراسوی نگاهت بردی
ودر آن لحظه ی روئیدن عشق
من فقط غرق در آهنگ صدایت بودم
ولی افسوس که بردی از یاد
قلب تنها و ترک خورده ی من
که فقط مال تو بود ...
مرا اینگونه باور کن
کمی تنها. کمی بی کس
کمی از یادها رفته ...
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود
کاش بودی تا برای قلب من زندگی اینگونه بی معنا نبود
کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود
کاش بودی تا فقط باور کنی بعد تو این زندگی زیبا نبود
خانه ای ساخته ام با همان گل که ترا ساخته اند
دستهایم با تو درو دیوار به هم بافته اند ....
خانه ای ساخته ام مثل آن جا که تو می زیسته ای
خانه ای کنج دلم در همان جا که تو را یافته ام
خانه ای ساخته ام که بدانم تو درکنارم هستی
قفل هایش را- با خون دل ساخته ام
خانه ام پنجرهایش رو به نگاهت باز می شود
از همین پنجره چشمانم دل به تو باخته اند
تنهایی ام را با تو قسمت میکنم
سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من که عالمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی
تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
.............................................................
کاش می شد با تو بودن را نوشت
تا که زیبا را کشم بر هر چه زشت
کاش می شد روی این رنگین کمان
می نوشتم تا ابد با من بمان
.............................................................
آنانکه دوست داشتنشان سخت تر است
همان هایی هستند که بیشتر به محبت ما نیاز دارند.
نیمه شب در پرتو کمرنگ ماه
از نظر های ابر ده پنهان
بی خبر آهسته چون باد سحر
سوی خرمن شد دختر دهقان
تا افکند شاید چشمی بر چشم یارش
تا بنشیند یکدم چون سایه در کنارش
آن طرف بنشسته در انتظارش
عاشق زاری با چشم گریان
قصه ها از حال او دختر شنید
در سکوت شب ـ از نی چوپان
چون باد صبحگاهی نرم و سبک شد
چون آب چشمه ساران تا پیش او روان شد
...
پی در پی از گونه ی گلگون او
بوسه ها می زد با لب خندان
این منم در پیش تو دیگر چرا
روز و شب هستی ـ بهر من نالان
گفتا ز نی شنیدم چون ناله ی جدایی
گفتم خدا نکرده شاید دگر نیایی
نفسام توی سینه دارن بهونه ی تو
از یاد من نمیره محراب شونه ی تو
رفتی ولی نرفته یاد تو از سر من
هرگز نمیشه عشقی بعد تو باور من
...............................................
من در این کلبه خوشم
تو در آن اوج که هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هر که هستی خوش باش
لبخندت غمناک ترین دل دنیا را شاد کرد!!!
چه مهربانانه تبسم کردی.
دستان تو بال پرواز من است.
و من کبوتری مشتاق به پرواز درنگاه چشمان آسمانیه تو.
در صحن قلب من چه صادقانه درخشیدی.
بهترینم!
بمان...
تا...
بمانم!
هرگز گمان مبر زخیال تو غافلم
گر مانده ام خموش خدا داند و دلم
زمانی نمانده
شاید یک سال
شاید یک ماه
و شاید
کوتاه تر
می دانم
از صدای نفسهایم آمدنش را حس میکنم
یا نه رفتنم را
شاید
سکوتم سردی تنم را اثبات کند
شاید ...
و من می روم بی هیچ دغدغه ای برای زنده ماندن...
همیشه آرزو داشتم ٬که تنها باشم
ولی امروز تنهای تنهای تنها
اگر کفر نباشد تنهاتر از خدا
تنها ٬اما این دل است که می سوزاند
تنها ٬اگر فقط .........
کاش میموردم به خدایم میرسیدم
تا تنها نباشم
گذشته یک زخم پیر و کهنس خوب نمیشه
تو ابرا یک ابر گریه سازه دور نمیشه
یک مرغ جلده که هیچ وقت نمیره
یک دشت خشک که با اشک جون میگیره
یک زنجیره یک بنده یک دیواره بلنده
گذشته جنس کوه مثل سنگه
چه سخته چه سخته گذشتن از تو دیوار گذشته
یک خوابه رسیدن به فردایی که پشت اون نشسته
گذشته تو فریاد تموم گریه هامی
یک عمر تو بیداریی تلخ قصه هامی
تو شب هامو به بیزاری کشوندی
تو خورشید یک خواب رو سوزوندی
تو آزاری تو دردی یک دیوار بلندی
گذشته جنس کوه مثل سنگه
چی می شد چی می شد
تموم لحضه های من که میرن
بمیرن، بمیرن که امروز من رو از من نگیرن