-
اسیر چشمانت....
سهشنبه 24 شهریورماه سال 1383 16:48
من آن رنجیده خاطر اسیر چشم یار بی وفایم من آن رفته از یاد در این دونیای بی عشق و وفایم من آن گمگشته در ظلمت شبهای سیاه و تارم من آن خسته دل در فکر رهایی از زندانم من آن اسیر چشمان سیاه نا مهربانم من آن دیوانه در شهر و دیار عاقلانم من آن سکوت مرگبار در کنار هزاران فریادم
-
دعای شبانه...
جمعه 20 شهریورماه سال 1383 09:42
شبی بی حوصله رفتی دعا کردم که بر گردی خدا را تا سحرآن شب صدا کردم که بر گردی کنار پیچک خاموش و زرد با غچه ماندم تمام لحظه هایم را فنا کردم که بر گردی من از آواز پاییزی شدم ،دیگر می دانم چه بیهوده دلم را مبتلا کردم که برگردی ۲تا خبر ۱:به داداشم امید هکر سر بزنید چون سایتش راه اندازی شد ۲:دوستانی که می خوان لینک شون تو...
-
آخرین حرف
شنبه 14 شهریورماه سال 1383 10:34
غرورم را شکستی سکوتم را شکستی مرا در انتظاری تلخ سو زاندی پرستوهای عاشق را تو تر ساندی تمنای دلم را در غروبی سرخ رد کردی و نامت را بر تخته سنگی حک کردم تو دستان غریبم را رها کردی قناری را میان دود گم کردی تو را با کوله باری غم وداع کردم و با چشمان گرانم دعا کردم ولی تو غافل از قلب پاکم مرا با آخرین حرفت شکستی و خران...
-
مرز احساس
سهشنبه 10 شهریورماه سال 1383 13:33
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم تو مثل مرز احساس قشنگ و دور و نامعلوم و من در حسرت دیدار چشمانت رو به پایانم تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوترها و من هم یک پرنده تشنه بارانم بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من ببین با تو چه رویایی است رنگ شوق چشمانم دوستان ۲ تا خبر ۱:من با...
-
رباعی نامه (قسمت سوم)
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1383 11:11
در کوره ? رهی که پـیش ِ رویم باشد جز عشق ِ تو کو که چـاره ? جویم باشد؟ در آخر ِ راه ِ من تباهی است اگـر ... کفبین ِ پـیاله پـیشگـویم باشد در ماذنه ? ی ِ عشق ... صلا می ? دادند با رنگ ِ تو عشق را جلا می ? دادند رفتم که ببینم چـه خبر هست آنجا دیدم که مصیبت و بلا می ? دادند آنجا که تویی ... بهار و باران باشد شادی ِ دل ِ...
-
رباعی نامه(قسمت دوم)
جمعه 30 مردادماه سال 1383 10:12
عشق است تمام ِ آنچـه هستم امروز عذرم بپـذیر ، مست ِ مستم امروز هر توبه دلم کرد شکستم امروز من کافر ِ معشوقه پـرستم امروز ای کاش که جان ِ من کلیسا می ? شد چشمان ِ لطیف ِ تو هم عیسی می ? شد چـنگ ِ دل من خموش می شد , آنگـاه دستان ِ ظریف ِ تو نکیسا می ? شد یک قطره ? ی ِ باده در دهن بس باشد دیدار ِ رخت برای ِ من بس باشد...
-
رباعی نامه (قشمت اول)
دوشنبه 26 مردادماه سال 1383 10:19
خواهم که به راز ِ دل ِ من گـوش کنی حیف است دگـر مرا فراموش کنی این شعر که تلخکامیم شرح دهد شیرین شده است تا تواش نوش کنی چندیست ستاره میشمارم شب و روز نقش ِ تو به سینه مینگـارم شب و روز غمگـینم از اینکه یادی از من نکنی شادم که تو را به یاد دارم شب و روز دلسوختهی ِ آتش ِ عشقم شاید مدهوش ِ می ِ بیغش ِ عشقم شاید من...
-
خـــــــــــــــــط مــــــــــــــوازی
چهارشنبه 21 مردادماه سال 1383 11:27
اگه با تموم این خاطره ها تو همین دفتر عشق جام بیزاری بعد اون دیگه نه من مال من نه تو تکیه گاه این شکستگی بیا عاشق بمونیم کنار هم نگو از این نرسیدن خسته ام نگو از این نرسیدن خسته ام ما به هم نمی رسیم آخر بازی همینه آخر عشق دوتا خط موازی همینه ما به هم نمی رسیم من و تو مثل دو تا خط موازی می مونیم که توی دفتر عشق اسیر...
-
یادگاری از یه عشق پاک تقدیم به هر کی دلش شیداییه
جمعه 16 مردادماه سال 1383 09:46
همه به آدم زل می زنند و با قیافه حق به جانب می گن :خودت خواستی. آخه من چه جوری بهشون بگم :که من مقصر نبودم ،آفتاب مقصر بودورنگ آسمون مقصر بود و گنجشکها مقصر بودند . من چه جوری بهشون بفهمونم که اون روز یه روزی بود و نسیم یه جوری می وزید که جز عاشق شدن هیچ کار دیگه نمی شد کرد؟ می دونید از کدوم روزا بود؟از اون روز ها که...
-
مطهر
یکشنبه 11 مردادماه سال 1383 10:07
سلام دوستان یکی از بهترین دوستانم ازم خواست که این شعر رو براش بزارم من هم متن کامل شعری که ایمیل کرده بود رو گذاشتم. موجی به سخره زدو پرنده پر زد وقتی با من حرف سفر زد رو خاک خیس ساحل کشیدم نقشه یک دل آخرین یادگاری با گریه گفتم:آخر من رو بی یا رو یاور من رو به دسته کی می سپاری؟ پشت یک ابر سیاه نمی شه خورشید رو دید در...
-
زیـــــبــــــــاتــــــــــریـــــــن قــــــلـــــــب
سهشنبه 6 مردادماه سال 1383 10:55
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیباترین قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود. پس همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده اند. مرد جوان، در کمال افتخار، با صدایی بلندتر به تعریف از قلب خود پرداخت....
-
قـــــــــــرار ...یــــــا...تــــــــعـــــقــــیــــب گـــریز
جمعه 2 مردادماه سال 1383 10:23
سلام دوستان اول ایم که یک سری از دوستان می گن من کامنت هام باز نمی شه اگه این جوری به من اطلاع بدین که ۱ فکر اساسی بکنم ممنون امروز نمی خوام نه شعر بنویسم نه داستان می خوام ۳۰یا۳۰ حرف بزنم. من نمی دونم این چه مملکی ما توش زندگی می کنیم همینه میگن ایرانی ها جهان سومی هستن دیگه. وقتی یک سری آدم بی شعور که هنوز فرق بین...
-
غــــــم تـــــــنـــــــهــــــــایـــــــــــی
یکشنبه 28 تیرماه سال 1383 10:00
عشق من تموم آرزوی من چی می شه یه بار نگاه کنی تو چشمام آخه چشمام می تونن بهت بگن که من از تو جز تو هیچی نمی خوام هر کسی تو چشم من خیره بشه غم تنهایی مو باور می کنه آزرومه که یه روز چشمای من تو رو با من آشناتر کنه اگر تو یه روز مال من بشی می رسم به قله آرزوها به خدا اگه تو مال من بشی دیگه من از خدا هیچی نمی خوام
-
قــــــصـــــه بـــــره و گــــــرگ
شنبه 20 تیرماه سال 1383 10:24
بیا تا برات بگم آسمون سیاه شد دیگه هر پنجره ای به دیواری وا شده بیا تا برات بگم گل تو گلدون خشکید دست سردم تا حالا دست گرمی ندیده یا تا مثل قدیم واسه هم قصه بگیم گم بشیم تو رویا ها قصه از غصه بگیم بیا تا برات بگم قصه بره و گرگ که چه جوری آشنا شدن توی این دشت بزرگ آخه شب بود می دونی بره گرگو نمی دید بره از گرگ سیاه...
-
گــــــل عـــــــشـــــــق
شنبه 13 تیرماه سال 1383 09:53
شبا که من به یادتم به یاد حرف های توام شبا که من یادتم بدون که بی تاب توام تو خلوت تنهایی ام به یاد حرفهای توام چشمهای شهر تو خوابه و منم که بی خواب توام هرجا هستم،هرجا هستی،اگه با کسی نشستی لحظه ای هم یاد من کن،اونکه قلبشو شکستی دل من نداره باور بی تو شده آخر تو با دستای لطیفت گل عشق و کردی پرپر
-
تــــــــــــو رو خــــــواســــتــــن اشــــتــــبــــاه بـــود
شنبه 6 تیرماه سال 1383 10:20
تو رو خواستن اشتباه بود تو رو دیدن یک گناه بود دلم از گناه نترسید که وجودت جون پنام بود منو عشق و عاشقی هام به کنار منو قلب مثل دریام به کنار همه عمر و جونم یه طرف منو امید به فردام به کنار
-
پــــــایــــــیـــــــــز
جمعه 29 خردادماه سال 1383 09:52
نمی دونم کدوم حس نشونی تو رو به من داد گذار من عاشق به خونه تو افتاد نمی دونم کدوم یاد عطر تن کدو باد عکس تو رو تو قاب خاطره هام نشون داد نمی دونم کدوم دست کتاب غصه رو بست نگاه من عاشق به چشمای تو دل بست نیاز هر نگاهم سایه و تکیه گاهم برای با تو بودن همیشه چشم به راهم بیا تو فصل گلریز از عشق من نپرهیذ بیا با من بهار...
-
گـــــــنــــــاه کـــــــــردی
شنبه 23 خردادماه سال 1383 12:38
تو را با دیگری دیدم که گرم گفتگو بودی با او آهسته می رفتی سرا پامحو او بودی صدایت کردم بر من چو بیگانه نگاه کردی شکستی عهد دیرینه را ... گناه کردی چه شبها که من تنها به یاد تو سحر کردم چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم تو عمرم را تباه کردی گناه کردی...گناه کردی
-
وداع
شنبه 16 خردادماه سال 1383 11:52
در شهرستانی به نام عشق رشته کوهی است بنام محبت در این کوه رودی است بنام صفا و این رود به آبراهی می رود به نام وفا سر انجام این آبراه به آبگیری می ریزد به نام وداع دوستان قرار وبلاگی که برو بچه ۲۱ خرداد ۸۳ گذاشتن حتما بیاید من هم میام به وبلاگ استنلی هم سر بزنید که زحمت کار های فلش و... به پای ایشون بوده
-
طـــــلـــــوع چــــشـــــمـــــات
شنبه 9 خردادماه سال 1383 10:30
سلام شرمنده ی مقدار دیر آپدیت کردم آخ مریض شدم شدید راستی وبلاگ عشق الکی ۱ساله شد.شاید دیگه ننویسم شاید هم ادامه بدم نمیدونم. تو صدا بزن منو به هر اسمی که می خواهی می دونم از پشت،ابر تو یه روز می یای آره،تو همون ماهی،تو شبای بی کسی یه جورایی واسه من انگاری دلواپسی می خونم از تو چشمات به تو دلت چی می گذره بذار تا بهت...
-
حــــــــــــــــرف هـــــــــای دل
پنجشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1383 14:35
برای تمام لحظاتی که کنارم بودی برای تمام واقعیت هایی که نشانم دادی برای تمام لذت هایی که در زندگیم به وجود آوردی برای تمام رویاهایی که به واقعیت تبدیل کردی برای تما عشقی که در تو پیدا کردم تنها کسی که هیچ گاه نگذاشت من زمین بوخورم تو بودی تو تنها کسی بودی که مرا از بین تمام مشکلات دیدی وقتی من ضعیف بودم تو به جای من...
-
احساس
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1383 12:31
-
گــــــــنــــــاه
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1383 12:40
-
غــــمـــگــــیــــن
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1383 12:51
-
شـــــــــهــــــر عــــشــــق
یکشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1383 12:28
همیشه با تومی مانم اگر با شی اگر عاشق و مرد خط باشی و کاری می کند با تو تب این عشق که از عاشق ترین ها سر باشی و من تصویر خود را در تو می بینم که آن آئینه هم آیئنه تو باشی دل من در تب عشق توخواهد سوخت اگر مانند آتش شعله ور باشی مبادا روزی از تو بی خبر یاشم و یا از حال و روزم بی خبر باشی رفیق غربت من ای تمام امید من...
-
چـــــشـــــمـــهــــایـــــت
شنبه 29 فروردینماه سال 1383 11:30
چقدر خوب و روشن است نمای چشمای تو نمی رسد ستاره ای به پای چشم های تو به ماه خیره می شوم فقط گریه می کنم دلم تنگ میشود برای چشم های تو و هی مرور می کنم نگاه اول تو را اگر نمی رسد به من صدای چشمهای تو شبی خراب می شود حصارهای فاصله و آب می شود دلم به پای چشم های تو آن لحظه که عشق من به دل جا کردی من سوختم و تو باز حا شا...
-
پـــــیـــــمـــــان
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1383 14:53
با تو پیمان بسته ام امروزاز دل دلفروز دلبرا با درد من هم، لحظه ای از دل بسوز هر دمی چون سیل از داغت بگیرم زار زار در فراغت دیره و دل اشک می سازد هنوز با غباری بگذری هردم ز کوی خاطرم گوشه ی چشمی نما آخر به این تاریک روز با دوچشمان در، پیت می گردم ای آرام جان دیده گانت را به سوی دیدگان من بدوز با خبر باش ای امید و مقصد...
-
قانون عشق
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1383 13:18
بیاید ما قانون گذار باشیم و قانون شکن
-
عید تون مبارک
یکشنبه 2 فروردینماه سال 1383 10:15
کسی نیست بیا زندگی رو رو بدزدیم،آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم بیا باهم از حالت سنگ چیزی بفهمیم بیا زودتر چیزها رو بیبینیم بیبین عقربک های فواره در صفحه ی ساعت حوض زمان را به گردی بدل می کنند بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را مرا گرم کن در این کوچه هایی که تاریک هستند...
-
آغاز تولد من
دوشنبه 25 اسفندماه سال 1382 10:40
بی حضور تو نامم صبوری می شود دل به تنهایی زدن اوج صبوری می شود با خیالت می نویسم واژه های فرد را دیدنت این روزها هر دم ضروری می شود گرچه تصویر تو را شفاف می بینم ولی شیشه های مات هم گاهی بلوری می شود وعده ما هم صدایی بود و اوج سادگی در عوض دنیای ما دنیای دوری می شود کاشکی خورشید طلوع نمی کرد که آغاز تولد من شود طلوع...