-
کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1382 06:34
حتی خود تولد آغاز راه مرگه وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن.
-
غم یار
دوشنبه 28 مهرماه سال 1382 13:44
ای مرحم دل زار من غم دلم را فقط به تو می گویم که دل دار منی؟ چون در غم و شادی من تو یار منی؟ وجز گل روی تو یاری را در دو جهان ندارم به چه کسی گویم که تو سر چشمه آزار منی؟ من به جز تو به درد دل کسی روی نیاورم چون تو یار و مدد کار منی؟ من بهشت نمی خواهم تو بهشت دنیای منی؟ عاشقم و سوخته دل که تو طبیب و دلدار منی؟ ای...
-
جنون
جمعه 25 مهرماه سال 1382 11:26
تو در جان منی من کم ندارم تو ایمان منی من غم ندارم اگر درمان توی دردم فضون باش اگر معشوقی سهمم جنون باد تقدیم به تک ستاره قلبم... با تمام وجو دوستت دارم و عاشقانه می پرستمت { دوستان لطفا برید قسمت نظرات و جواب نظرات تون رو بگرید} { هر وقت نظر دادید دوباره بر گردید و جواب نظرات تون رو بگیرید}
-
چرا شبها نمی ذاری بخوابم
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 14:33
نمی دونم چرا دیشب دوباره به خواب ناز من پا گذاشتی شتابون اومدی اون نیمهء شب سرشک غم تو چشمام جا گذاشتی.اگه یادت باشه خودت می خواستی که هر چی بود میون ما تموم شه تو رفتی و برات فرقی نمی کرد که خواب خوش به چشمونم حروم شه اگه حرفی واسه گفتن نداری چرا شبها نمی ذاری بخوابم تو که با من سر یاری نداری چرا هر نیمه شب می آیی...
-
هدف
سهشنبه 15 مهرماه سال 1382 17:11
همیشه یک سوال برام نا مفهوم بوده هدف ما از زندگی چیه؟ برای چی داریم زندگی می کنیم؟ از زندگی چی می خواحیم؟ هرکس متوجه شد از زندگی چی می خواد به من هم بگه
-
سنگ صبور
شنبه 12 مهرماه سال 1382 14:56
چه بده که همه دورت باشن دوستت داشته باشن ولی بازم احساس تنهایی کنی چه سخته آدم غمشو پنهون کنه چه غم انگیزه نتونی با کسی درد دل کنی کاش من یه سنگ صبور داشتم. ولی نه سنگ صبورم تحمل غمای منو نداره
-
هوس
پنجشنبه 10 مهرماه سال 1382 12:03
همه میگن که عشق من و تو هوس بیا بمون که بگیم عشق مون مقدس
-
قصه ساختگی خودم
سهشنبه 8 مهرماه سال 1382 10:21
روزی روزگاری مردی زیر سایه یک درخت نشسته بود ماری آمد و بهش گفت: من از طرف خدا مامور هستم تو رو نیش بزنم مرد گفت: دو جای من رو نزن اول دلم رو نزن چون خیلی درد کشید دوم چشمامو نزن چون خیلی چشم انتظار بوده اگر راوی خوبی نبودم به بزرگی خودتون ببخشید
-
حسرت
شنبه 5 مهرماه سال 1382 16:25
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
-
عشق
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1382 10:16
عشق ، عشق می آفریند عشق زندگی می بخشد زندگی رنج به همراه دارد رنج دلشوره می آفریند دلشوره جرات می بخشد جرات ، اعتماد به همراه دارد اعتماد امید می آفریند امید زندگی می بخشد زندگی عشق می آفریند عشق ، عشق می آفریند
-
خاطرات
شنبه 29 شهریورماه سال 1382 10:14
رفته بود هرچی که داشتیم دیگه از خاطر من کهنه شد اسم قشنگت میون دفتر من من فراموش کرده بودم همه روزای خوب و اومدی آفتابی کردی تنه سرد غروب و
-
خیلی حرف برا گفتن دارم
جمعه 28 شهریورماه سال 1382 09:55
بی مقدمه بگم خیلی دوستش داشتم . ولی بجای عشق نفرت رو در قلب من باقی گذاشت . میدونست که دوستش دارم و دیوانه وار می پرستمش والی ..... چی می شد شعر سفر بیت آخرینداشت عمر کوچ من و تو دم واپسی نداشت آخر شعر سفر آخر عمر من لحظه ای مردن من لحظهای رسیدن
-
وصیت نامه
دوشنبه 24 شهریورماه سال 1382 11:37
روزی اگر به سراغ من آمد به او بگو : « من خوب می شناختمش نامت چو آوازی همِشه بر لب او بود . حتی زمان مرگ آن لحظه های پر ز درد و غم و غروب آن بیقرار عشق چشم انتظار دیدن رویت نشسته بود . » روزی اگر سراغ من آمد به او بگو : « شب در میان تاریکی در نور ماهتاب هر روز در درخشش خورشید تابناک هر لحظه در برابر آیینه ی زمان آن...
-
مرگ یا زندگی
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1382 09:35
سلام دوستان . ممنون که بهم سر میزنید بالاخره وبلاگ ما هم رفت قاطی مرغ ها ولی بریم سر اصل مطلب که واقعا از این زندگی خسته شدم همه آدما حتی تو سلام کردن هم دم بال فایده میگردن ولی این هم حرف دل من نیست حرف دل من چیزی دیگی هست هرکس به طریقی دل ما را می شکند .... حالا موندم سر دوراهی دونیا موندم مرگ رو انتخاب کنم یا زندگی...
-
بدون شرح
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1382 09:33
همیشه از سکوت لذت ببر
-
فریاد
جمعه 14 شهریورماه سال 1382 10:00
من و دلم در میان دیوارهای غمگین اتاقم باز تنها شده ایم. نگویید، به من نگویید که این دیوارها فریادم را میشنوند، به من نگویید که این دیوارها درد مرا حس میکنند، به من نگویید که آنها با من میگریند. فریاد من با بغض سنگینی که در گلویم است حبس و هم همخانه شده اند. هزاران بار فریاد بر آوردم که دوستش دارم، هزاران بار این جمله...
-
خلی حرف قشنگیی
شنبه 8 شهریورماه سال 1382 11:48
کسی را که ا میدوار است نا امید مکن شاید امید تنها دارایی اش باشد
-
امیر یک مسافر
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1382 10:13
از کفر من تا تو راهی نیست دلخوش به فانوسم مکن اینجا مگر خورشید نیست با حس ویرانی بیا تابشکند دیوار غم چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وار من بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود حتی عبادت بی عمل وقف سعادت می شود با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست در انتهای معزه جایی برای درس نیست کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود...
-
شب آشیا نه شب زده
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1382 09:48
آشیان من بی چاره اگر سوخت چه باک! فکر ویران شدن خانه ی صیاد کنید
-
می خواستم بهت هدیه بدم
شنبه 1 شهریورماه سال 1382 13:14
گل گفت:مرا بفرست که مظهر زیبایی هستم. برگ گفت:مرا بفرست که مظهر ایستادگی هستم. بید گفت:مرا بفرست که مظهر ادبم و همیشه سرم زیر هست. به فکر فرو رفتم و سرم را به زیر انداختم و ناگاه قلبم رادیدم. که بهترین چیز در زندگی ام هست.
-
دوستان بی معرفت شدید نظراتون رو برام ایمیل کنید
شنبه 1 شهریورماه سال 1382 12:45
-
قانون عشق
جمعه 31 مردادماه سال 1382 12:34
-
جون پناه ...
جمعه 31 مردادماه سال 1382 11:16
ای پرندای مهاجر ای همه شهوت رفتن فاصله قد یک دونیاس بین دونیای تو با من تو رفیق شاپرک ها من تو فکر گلمونم تو پی عطر گل سرخ من حریص بوی نورم دونیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور دونیای من یک کف دست روی سقف سرد یک کوه من دارم تو آدمک ها میمیرم تو برام از پرییا قصه میگی من توی حیله وحشت می پوسم تو برام از خنده چرا قصه...
-
بگذار چیزی باشم!
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1382 20:10
اگر نمیتوانم همیشه مال تو باشم . اجازه بده گاهی زمانی از آن تو باشم. و اگر نمیتوانم گاهی زمانی از آن تو باشم. بگذار هر وقت که تو میگویی کنار تو باشم. اگر نمیتوانم دوست خوب و پاک تو باشم. اجازه بده دوست پست و کثیف تو باشم. اگر نمیتوانم عشق راستین تو باشم. یگذار باعث سرگرمی تو باشم. اما مرا اینطور ترک نکن. بگذار در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1382 19:45
آوازش را خشمش را در قلبم می ریزم دریچه ها را می بندم عشق و اشک را هم می زنم تا شراب سرخ را از قلب من بنوشد
-
از وقتی که وبلاگم فیلتر شده خیلی هرف برا گفتن دارم
شنبه 4 مردادماه سال 1382 14:54
دلم خیلی گرفته نمی دونم این دلگرفتگی من از دل تنگیه یا از دل مردگی ...کاش یکی از این آدم هایی که در کنارم هستن با من بودن ... دلم می شکنه وقتی می بینم بعضیها چه ساده دم از رفاقت و معرفت و با هم بودن ( با در کنار هم بودن اشتباه نشه ) می زنن و بعدش چه را حت تر از و عده هایی که دادن زیرش می زنن ... یاد اون قدیمیا به خیر...
-
کاش گذشته بازگشتنی بود ...
شنبه 4 مردادماه سال 1382 14:44
صدای گرم و دلنشین ودل انگیزش طنین افکند...قلبش در سینه بانگ بر می داشت... و دستانش بی اراده می لرزید... بغضی در حنجره اش رخنه کرده بود ...تنفس برایش سخت شده بود ...یعنی خودش بود ؟.... بازگشت ... هیچ... پشت سرش سر شار از تهی بود ... همه خیال بود ...دوید و در حین دویدن می گریست... انگار از چیزی می گریخت ... کاش بازگشتی...
-
عشقم عشق های قدیم
شنبه 4 مردادماه سال 1382 14:42
بابا میگفت اون زمونها، حدوداً ۲۰-۳۰ سال پیش ، یه چیزی بود به اسم معرفت . میگفت این یه چیز رو همه داشتن حتی اگه چیز دیگه ای نداشتن . بابا میگفت ، همه حاضر بودن واسه این یه چیزشون خیلی چیزهاشون رواز دست بِدن ، حتی گردنشون رو . بابا میگفت اون موقع همه مرد بودن حتی زن ها ولی الان همه زنن حتی مردها. بابا میگفت اون موقع...
-
نظرات دوستان
سهشنبه 31 تیرماه سال 1382 11:01
سلام . دوستان لطفا نظرتون رو در مورد آهنگ بیان کنید. و بگید چه آهنگی موناسب وبلاگ هست.
-
نامه ی وداع عاشق با معشوقه ی خود
جمعه 27 تیرماه سال 1382 15:23
درک شرایط زمانی و قبول واقعیات برای انسان چراغی است برای ادامه ی راه، اگرچه من در پایان این راه هستـم. شرایط امـروز و گـفتـن حـقـایق مـن را بر آن داشت که برای آخرین بار دست بـر قلـم بـرده و نـامه ی خـداحـافـظـی بـرایـتـان بنویسم،حتمـأ شما تلخ بودن قلم را به خوبی خود خواهید بخشیـد. تکرار بیان برخی موضوعـات گاهـی باعـث...