-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 13:16
شقایق شقایق، عشق من مثل رود ، جاری و زودگذر است شقایق ، زندگی ام بی همدم و همیار است شقایق ، دنیا برایم قفس است و عاشقی نیز برایم مثل رود زودگذر است شقایق، اشکهایم پایان یافتنی نیست شقایق، سرنوشت با من یکی نیست شقایق، گذشته های شیرینم ماندنی نیست شقایق ، تنهایی با من هم صدا ست با من غریبه نیست شقایق، گلهای باغ زندگی...
-
عشق الکی سه ساله شد
یکشنبه 15 خردادماه سال 1384 11:16
عشق الکی سه ساله شد سلام دوستان عزیز. وب لاگ عشق الکی سه ساله شد. و من در اینجا از همه شما عزیزان تشکر میکنم که عشق الکی را در طول این مدت سه سال همراهی کردید. وقتی تو رفتی وقتی تو رفتی شمع روشن شبهایم خاموش شد ، پنجره رو به زیبایی و رو به آغوش مهربانت بسته شد ، چشمه لبم خشک خشک شد ، و آغوشم تنها بهانه تورا می گرفت!...
-
بگو درد دلت را به من
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1384 16:49
بگو در دلت را به من ، که سکوت شبانه مرا دیوانه کرده است بگو درد دلت را به من، که آسمان بی ستاره مرا دلتنگ کرده است بگو درد دلت را به من ، که شبهای بی مهتاب مرا غمگین کرده است بگو درد دلت را به من ، که غروب آتشین مرا دلگیر کرده است بگو درد دلت را به من ، که آواز قناری مرا عاشق کرده است بگو درد دلت را به من ، که چهره...
-
درد دل
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 18:42
هیچکس بیشه زار احساس مرا آب نداد هیچکس بغضه گره خورده آواز مرا راه نداد دلم گرفته دیگه خسته شدم از دسته این زندگی از همه چیز و همه کسانی که دور و برم هستن خسته شدم خسته شدم از نگاه های مردم خسته ام از نگاه رهگذران از دسته خودمم خسته شدم حالم از خودمم بهم می خوره خسته ام ......چه فایده هیچکس حرف من رو نمی فهمه هیچکس من...
-
برای یار
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 18:33
می خواهم برای یکی بنویسم اما.... برای چه کسی برای آنکه... چه دلیلی دارد برای تو بگوییم... برای یار سالها گفتم ولی افسوس ...
-
طاقت عشق
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 21:55
تو رو به جون هر کسی که دوست داری دیگه دست بردار از این قصه عشق تو کجا و عشق کجا نداری طاقت عشق چشم من خوب می پی چونی این دل سرمست ما به ارواح خاک این دلم قسم بزار تا که بی کسم نمیدم چشم مردم رو به دل تا که زندش کنه باز بگیره بونه عشق سلام دوستان من واقعا شرمنم به خدا نمی رسم به وبلاگ دوستان سر بزنم گفتم که سرباز شدم...
-
سنگدل
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 10:59
وقتی نگاهت را برایم ننگ کردی پروانه شمع دلم را منگ کردی وقتی نگاهت را سرودم باورم شد با من مدارا می کنی ،نه! جنگ کردی روزی که باور های خیسم را شکستی دیگر چرا پای دلم را لنگ کردی؟ اینجاخدایان مرا آتش کشیدند آن لحظه ای که قلب خود را سنگ کردی دیدی غزلهایم تمامی رنگ می باخت این آخرین شعر مرا کمرنگ کردی
-
روز های رفته....
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 18:50
روز های رفته دیگه بر نمیگرده روزهای گذشته شمردن نداره روز های رفته دیگه غصه خوردن نداره لحظه های بودن کنارت توی فکرم میشه تازه قطر اشکی میچکه بر گونه هایم قلب من غرق نیازه بودن دوباره ات یه خیال تا همیشه غصه ای که از درد فراق هیچو قتی تموم نمیشه همه عاشق ها یه روزی بر می گردند سوی دیروز قلب من مونده به راهت ای همه...
-
قــــــصـــــه بـــــره و گــــــرگ
پنجشنبه 4 فروردینماه سال 1384 16:19
بیا تا برات بگم آسمون سیاه شد دیگه هر پنجره ای به دیواری وا شده بیا تا برات بگم گل تو گلدون خشکید دست سردم تا حالا دست گرمی ندیده یا تا مثل قدیم واسه هم قصه بگیم گم بشیم تو رویا ها قصه از غصه بگیم بیا تا برات بگم قصه بره و گرگ که چه جوری آشنا شدن توی این دشت بزرگ آخه شب بود می دونی بره گرگو نمی دید بره از گرگ سیاه...
-
نوروز
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 10:05
چه دیر آمدی و زود رفتی و چه بی صدا رفتی ! و با رفتنت چشمانم را آب دادی . از تو پرسیدم به کجا می روی ؟ نگاهی به وسعت همه افکارت کردی و بدون آنکه حساب اشک هایم را داشته باشی رفتی . رفتی و با رفتنت جام زهر را به دستم دادی بدون آنکه خود جرعه ای از آن را بنوشی . غرق در افکار و اندیشه کوچ پرستو بودم که صدایی شنیدم ، به...
-
تـــــــولــــــــــد
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 04:44
۱۹ سال پیش در همچین روزی پسری شیطون و بازیگوش چشم به جهان گشود که هنوز هم دست از شیطونی هاش بر نداشته آرزوش این که فقط یک بار دیگه بچه بشه و با بچه های که خودش رو فقط برای خوش می خوان هم بازی بشه آخه میدونید دونیای بچه ها یک دونیای دیگی وقتی با هم بازی شون بازی می کنن با شادی اون شاد می شن و با گریه او گریه می کنن ولی...
-
دستان سرد من
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 11:25
دلم نمی خواهد دستهایم را در دستهای سرد غم بگذارم و زندگی کنم دلم نمی خواهد دستهای سردم را در دستهای غم بگذارم و گریه کنم دستهای من و غم هردو سرد است و من با گرفتن دستهای غم دستهایم یخ میزنند.از غصه ، از تنهایی یخ میزنند.راهی ندارم باید دستان غم را بگیرم وقتی محبتی نیست امید به زندگی ام با گرفتن دستهای سرد غم از بین می...
-
سکوتی سرد در تنهایی و درد
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 10:35
تنها و خسته از زندگی و تنهایی وسکوت و تنهایی که باشد سکوتی پر از درد درآن پیداست و نقش سرد سکوت در موج های تنهایی نمایان شده است .تنهاشده ام واز زندگی خسته شده ام عمری است که غم در دلم نشسته و پنهان است در قلبم . دلم پر از درد است و تنهایی سکوت سرد زندگی ام تنهایی را با خود آورده وهر چه در ودل دارم را با خودم رها کرده...
-
عــــشـــق الـــکــــــی
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383 12:58
به یادم هست که خیلی مرا دوست میداشتی به یادم هست برای عشقم جان می دادی به یادم هست بهار دل را بیشتر از پاییز پر از درد دوست میداشتی به یادم هست برای رسیدن به من از زندگی ات می گذشتی به یادم هست ساز عشق را که با گریه در گوشم زمزمه می کردی به یادم هست دستانم را می گرفتی و به من امید می دادی که تا پایان راه زندگی با من...
-
می کده عشق حسین
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 17:56
این حسـین کیست خدایا که خدایی می کند غم عشقش همه را کربوبلایی می کند از همه دل می ستاند دل ربایی می کند او خدا نیست ولی کاره خدایی می کند می کده عشق حسین مست و خرابم می کنه زینب یون می گن حسین فاطمیون می گن حسین حیدریون می گن حسین حسین میگه ابوالفضل
-
شراب
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1383 16:36
-
دلم می خواست با هم دیگه تنهایی رو قال بزاریم....
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1383 11:24
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود نقش عشق و آرزو، از چهره دل شکسته بود چشم شیدائی در آن آیینه سیما نبود لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بود اما مست و بی پروا نبود
-
تو هم یک روز عاشق می شی می فهمی درد دلمو
شنبه 19 دیماه سال 1383 17:43
کاشکی تاریکی می رفت فردا می شد صبح می شد چشمون تو پیدا می شد لبهای ناز تو به با قصه عشق مثل گلهای بهاری وا می شد تا دلم شکوه رو آغازمی کنه دیگه اشکم باسه من ناز می کنه یادته قول دادی پیشم می مونی قصه عشقو زیر گوشم می خونی نمی دونست دل وامونده من که تو رسم بی وفایی را می دونی هنوزاز عشق تو لبریز تنم عاشق چشمون ناز تو...
-
همسفر....
پنجشنبه 10 دیماه سال 1383 19:12
سلام دوستان من یک معذرت خواهی به شوما دوستان بدهکار هستم چون به وبلاگ هاتون سر نزدم به خدا خیلی سرم شلوغه در اولین فرصت میام به همی شوما دوستای مهربونم سر می زنم
-
صمیمیت احساس
پنجشنبه 26 آذرماه سال 1383 17:30
ای صمیمیت احساس توی دستای تو پر پر به چه جرمی سوزونی ریشه ی عشقمو آخر کاشکی عهدای قدیمی مونو تو نمی بردی ز خاطر کاش واسه شعر محبت میشد احساس تو شاعر ساده دل بودن و موندن عهد بین ما دو تا بود توی این سینه ی خون دلی بود که پر از مهر و وفا بود غنچه ی حرف نگفته رو لبام خشکیدو پژمرد حالا نقش آرزوهام میشه بی اسم تو نابود پس...
-
غریبه
شنبه 14 آذرماه سال 1383 09:28
من غریبه دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم. پس در آشنایی امروز می نگرم تا در فراموشی یادم کنی. نمی دانم این حقارت الفاظ است یا زبان قاصر من که نمی توانم کلامی در باب علاقه ام بنویسم. پس به چشمان من بنگر و نگاهم را از چشمانی بپذیر که زیبا نیستند ولی زیبایی را بخوبی می فهمند .در حجم مهربانیت جوانه زدم و با نسیم...
-
غم
شنبه 30 آبانماه سال 1383 17:46
وقتی به دنیا آمدم صدایی در گوشم طنین انداخت و گفت: تا آخرین لحظه عمرت با تو خواهم ماند گفتم تو کیستی ؟؟؟ گفت: غم خیال کردم غم عروسکی است که میتوان با آن بازی کرد و حال که فکر میکنم میبینم خود عروسکی هستم سلام دوستان من شرمندم که نتونستم به وبلاگ هاتون سر بزنم خیلی کار دارم بعد این که دارم برا وبلاگ قالب طراحی میکنم...
-
قصه باران
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1383 14:50
-
دوستت می دارم
دوشنبه 18 آبانماه سال 1383 10:43
به خاطر هر چیز پاک و خوبی که تو داری دوستت میدارم من به اندازه ی تو تنهایم نه که پیرانه سرم را هوا و هوسی است ! در بهاران وجودم نشکوفید گلی تا به خود آمدم ار دور خزان پیدا شد پیش از آنی که زمستانی و برفی باشد باغ عمرم چه زمستانی شده است! در نگاهت چیزی است که به رویای سحر گاهی بارانی میماند در صدایت چیزی است که به آهنگ...
-
گفته بودی که چرا محو تماشای منی ؟؟؟؟
دوشنبه 11 آبانماه سال 1383 10:38
گفتم : بدون چشم تو همیشه ویرانم ، آبیتر از نگاه تو پیدا نمیشود ، دریا بدون چشم تو معنا نمیشود ، گفتی : اما … افسوس که بین ما فاصله ای است . فاصله ای که عشق من و تو را زیر سوال می برد . عاشقت هستم اما فاصله بین من و تو این رنگ عشق را کم رنگ کرده و اسیر خودش کرده است . گفتم : ولی من همان آسمانم که عاشق تو هستم ای...
-
بدون شرح
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1383 12:35
-
روز های رفته....
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1383 16:49
روز های رفته دیگه بر نمیگرده روزهای گذشته شمردن نداره روز های رفته دیگه غصه خوردن نداره لحظه های بودن کنارت توی فکرم میشه تازه قطر اشکی میچکه بر گونه هایم قلب من غرق نیازه بودن دوباره ات یه خیال تا همیشه غصه ای که از درد فراق هیچو قتی تموم نمیشه همه عاشق ها یه روزی بر می گردند سوی دیروز قلب من مونده به راهت ای همه...
-
شهر عشق
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1383 17:13
همیشه با تومی مانم اگر با شی اگر عاشق و مرد خط باشی و کاری می کند با تو تب این عشق که از عاشق ترین ها سر باشی و من تصویر خود را در تو می بینم که آن آئینه هم آیئنه تو باشی دل من در تب عشق توخواهد سوخت اگر مانند آتش شعله ور باشی مبادا روزی از تو بی خبر یاشم و یا از حال و روزم بی خبر باشی رفیق غربت من ای تمام امید من...
-
قرار وبلاگی
شنبه 4 مهرماه سال 1383 13:53
سلام دوستان نظر به این که بچه های ۳ مهر که واقعا دست شون درد نکنه که ما رو گذاشتن سر کار من و مسافر کوچولو تصمیم گرفتیم که یه قرار وبلاگی تو کافه بلاگ بزاریم از همه دوستان بلاگر دعوت میشه چه بلاگ سکای چه پرشین بلاگ و چه بلاگ اسپات قدم بر دل دیده ما بزارن و دعوت ما رو قبول کنن هدف از این قرار هم فقط و فقط آشنایی دوستان...
-
خالی......
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1383 10:08
چشمهایم خالی است خالی از سایه سنگین نگاهی عاشق دستهایم خالی است خالی از وسعت باهم بودن خالی از حجم نوازشگر عشق در کنار تو پر آواز شدن در کنار تو به تنهایی و غم خنده زدن با تو همدم شدن با تو همرازشدن با تو دوساز شدن با تو آغاز سخن از هر چیز کیست با این همه امید دراز ؟ با تو ماندن با تو بودن آرزوی تنهای من است